امروز: جمعه 11 آبان 1403
دسته بندی محصولات
بخش همکاران
بلوک کد اختصاصی

بررسی خشونت علیه زنان از دیدگاه فقه اسلامی

بررسی خشونت علیه زنان از دیدگاه فقه اسلامیدسته: حقوق
بازدید: 66 بار
فرمت فایل: doc
حجم فایل: 132 کیلوبایت
تعداد صفحات فایل: 200

بررسی خشونت علیه زنان از دیدگاه فقه اسلامی در 200صفحه در قالب فایل ورد قابل ویرایش

قیمت فایل فقط 5,900 تومان

خرید

 بررسی خشونت علیه زنان از دیدگاه فقه اسلامی

- فصل اول: کلیات

1-1- بیان مسأله

با وجودی که زنان نیمی از جامعة انسانی را تشکیل می‌دهند، اما احجافها و تبعیض‌هایی که در طول تاریخ زندگی انسان بر زنان روا داشته شده است آنها را چونان «نیمة خاموش جهان» مطرح ساخته است. با اینکه فقط از اوایل قرن بیستم بود که مسألة حقوق مساوی زن و مرد توسط کشورهای غربی به رسمیت شناخته شد (مانند انگلستان، فرانسه و ایالات متحده آمریکا)، دین مبین اسلام چهارده قرن قبل از تساوی حقوق زن و مرد سخن به میان آورده و جنس و ماهیت آن دو را یکی دانسته است. آیینی که پیامبر بزرگ اسلام به ارمغان آورده است زن را نیز چون مرد شایستة آن دانست که مخاطب وحی‌ الهی باشد. در جامعه‌ای که زن بودن ننگ محسوب می‌شد و زنده به گور کردن دختران امری مقبول به شمار می‌رفت و عصبیت‌های جاعلی و فرهنگ مرد سالاری، حاکم بر آن جامعه بود و زن به عنوان موجودی مطرح بود که باید در خدمت مرد و جزء مایملک او باشد، سنت شکنی‌های انقلابی پیامبر اسلام که بر خلاف مناسبات اجتماعی و سیاسی حاکم بر جهان عصر بعثت بود، نقطه عطفی تاریخی بهشمار می‌رود. اگر در سنت و سیره‌ای که پیام آور وحی از خود به جا گذاشت، از زاویة یک اسلوب و شیوه تأمل کنیم و اگر شکل بندی‌های الزام آور (اجتماعی، تاریخی) که پیامبر (ص) در آن عمل می‌کرده ما را از درک راهبرد و مشی بلند ایشان باز ندارد در خواهیم یافت که نباید بسیاری از سنت‌ها و آداب و رسوم و فرهنگ واقعا موجود بشری و زمینی را در جوامع اسلامی با مکتب، ایدئولوژی و ماهیت و جوهره پیام آسمانی اشتباه گرفت و یکی دانست. (هفته نامه عصر ما، سال سومف شماره 55، صفحة 6)

امروزه موضوع تحول حقوق زن دستخوش برخی شعارها و جنجال‌های فریبنده و مجازی فرا گرفته است. وجود جنبش‌های زنان و نهضت‌های گوناگون فمنیستی[1] در غرب خود بهترین نشانه بر این امر است که هنوز در آنجا نیز میان ایده‌های برابری و واقعیت آن فاصلة بسیاری وجود دارد و بر این اندیشه که تساوی مرد و زن در غرب کنونی تحقق یافته است خط بطلان می‌کشد. زن غربی که هزاران سال به عنوان موجودی خبیث، جنس فقه انگیز و ضد مرد با پذیرش روح شیطان در خود، باعث هبوط انسان از بهشت و بعد از آن موجب فساد جوامع بشری بوده و همواره مورد تحقیر و توهین واقع شده است امروزه در کمال تعجب می‌بیند که در پرتو شعارهای جدید فمنیستی که مردان صاحب سرمایه و رسانه آنها را ترویج می‌کنند از یک سو عملا وسیلة انحطاط اخلاقی جوامع انسانی قرار گرفته و از سوی دیگر تنها سنگر مستحکم و همیشگی خود یعنی خانه و خانواده را هم از دست داده و در قبال آن هیچ چیزی به دست نیاورده جز آنکه در مواردی اندک توانسته به صورت یک مرد «درجه دوم» در جامعه ظاهر شود و برخی از هزاران موقعیت اقتصادی، اجتماعی،سیاسی، فرهنگی و علمی مردانه را کسب کند. (ماهنامه صبح نهاد خانواده آماج فتنه‌ها و کج فهمی‌ها شماره 65 صفحه 45)

در واقع بسیاری از این تبعیض‌ها و ستمها را باید نشأت گرفته از مناسبات ستم آلوده میان زن و مرد دانست بنابراین باید ضمن اینکه از طریق تثبیت چهار چوب‌های حقوقی اقدام می‌شود در کنار آن از طریق بالا بردن سطح آگاهیهای عمومی در جهت حصول وضعیت مطلوب و از طریق سنن و الگوهای رفتاری مناسب تبعیض و خشونت علیه زنان را از میان برد. امروزه خشونت، تجاوز، شکنجه، تحقیر، خشم، اضطراب برای زنان در تمام جهان عبارت آشنایی است و سکونت جامعة جهانی در مقابل نقض حقوق زنان بسیار ناگوار است.

مدیر اجرایی یونیسف کارول بلامی می‌گوید: شرایط این اعمال خشونتها به حدی است که آن را می‌توان فراگیر‌ترین موارد نقض حقوق بشر در جهان دانست در گزارش وی اعمال خشونت‌های تکان دهنده علیه زنان و سوء استفاده از آنها کاملا تشریح شده و می‌افزاید: اعمال خشونت نبت به زنان و دختران زندگی آنها را توأم با ناراحتی‌های فیزیکی، روانی، اجتماعی می‌کند. بدین ترتیب توسعة سالم اجتماعی،اقتصادی کلیة جوامع را تحت‌الشعاع قرار میدهد. کنفرانس تعیین دستور کار زنان در قرن آتی (مرکز اطلاعات سازمان ملل در تهران،‌مرداد 1374 ص 6) خشونت علیه زنان از موانع جدی برای دست یابی به اهداف برابری توسعه و صلح می‌باشد و برخورداری زنان را از حقوق بشر و آزادیهای بنیادین، نقض، تضییع و یا سلب می‌کنند. خشونت علیه زنان در اساس برخاسته از الگوهای فرهنگی است و از اثرات زیانبار پاره‌ای از رویه‌های سنتی یا عربی و پیشداوریهای نادرست و تعصبها و رسوم مبتنی بر اندیشة پست نگری نسبت به زنان نشأت می‌گیرد که در نهایت منجر به کسب منزلت فروتری نسبت به مردان در خانه، محل کار و اجتماع می‌شود. این خشونتها با فشارهای اجتماعی به ویژه شرم زنان از افشای اعمال خشونت آمیز، عدم دسترسی به اطلاعات و همین طور مساعی ناکافی مقامات عمومی در راستای ارتقای آگاهی عمومی از قوانین موجود و اعمال آنها، عدم دسترسی زنان به اطلاعات یاری یا حمایت قانونی، فقدان قوانین مناسب که خشونت علیه زنان را به صورتی موثر ممنوع سازد، عدم اصلاح قوانین موجود، فقدان وسایل آموزشی و یا وسایل دیگر جهت پرداختن به علل و پیامدهای خشونت و همین‌طور نقش رسانه‌ها در به تصویر کشیدن خشونت علیه زنان، به ویژه تصاویری که تجاوز به عنف یا بردگی جنسی و نیز کاربرد زنان و دختران بعنوان اشیای جنسی از جمله هرزه نگاری را نشان می‌دهند عواملی هستند که به رواج مستمر این گونه خشونتها یاری رسانیده و بر کل جامعه به ویژه کودکان و نوجوانان که آینده سازان جامعة بشریت هستند، تأثیر منفی برجای می‌گذارد.

با توجه به مجموع مسائل مطروحه، بر آن شدیم تا به بررسی موضوع خشونت علیه زنان و دیدگاه اسلام در این رابطه و شناسایی و معرفی فعالیتها، اقدامات و برنامه‌های انجام شده توسط دین مبین اسلام در زمینة مورد بحث بپردازیم، تا بدین وسیله با ارائة راه‌کارهای توانمند اسلام در جهت رفع شبهات کوشیده و نظر واقعی اسلام را در مورد زن و خشونت علیه زنان بیابیم. این کار در واقع تحقیقی از نوع بنیادی و نظری و تا حدودی کاربردی است و از شیوه‌های توصیفی، ارزشیابی،‌تاریخی استفاده شده است.

1-2- هدفهای تحقیق

بی تردید یکی از مهمترین اقدامات، افزایش آگاهی از طریق آموزش وشناخت مبانی صحیح از طریق پژوهش، می‌تواند باشد. تا بادرک بهتر از شرایط خود و جامعة بین‌المللی حضوری فعال تر و نقش آفرین‌تر داشته و با استفاده از آموزه‌های ناب اسلامی و ارائة راه حل‌های منصفانه، به جامعه بین‌الملل، در جهت رفع کاستی‌ها و نواقص وارائه راه‌کارهای جدید برای رفع مشکلات موجود در برنامه‌ریزیها و سیاست گزاریهای آیندة جامعه اسلامیمان گامی برداشته باشیم.

این تحقیق بهمنظور انجام پژوهشی فقهیو برای شناخت ابعاد کمی و کیفی خشونت علیه زنان و همچنین تعیین مسائل مختلف مرتبط با این مسأله و نقد و بررسی آن و تبیین مبانی فقهی در جهت نفی خشونت علیه زنان و بررسی سوال‌ها و ابهام‌های موجود در این رابطه می‌باشد. تا در نتیجه بتوان تدابیر و راهکارهای پیشگیرانه، حمایتی مناسبی را به منظور مهار و کنترل این معضل اجتماعی ارائه داد.

در این تحقیق بر آمده‌ایم تا اهم دید گاههای قرآن و احادیث را در ارتباط با مسأله خشونت علیه زنان مورد ارزیابی قرار دهیم و تلاش در جهت دستیابی به الگوهای موثر و مستند به سیره پیشوایان دین را در راستای تعلیم و ترویج مفاهیم قرانی تجزیه و تحلیل کنیم.

1-3- اهمیت موضوع تحقیق انگیزش انتخاب آن

مسأله زن به مثابه موجودی انسانی که همه خصوصیات انسان بوده در وجود او جمع است در طول تاریخ بشری همواره از جمله مهمترین مسائل بوده است. در بزرگداشت الهی از انسان، زن و مرد فرقی ندارند و جز درعرصة سپردن مسئولیت‌ها آنجا که ویژگی‌های ذاتی هر کدام، تفاوتی را در مواضع اقتضاء می‌کرده است، تفاوتی میان آن دو نبود. اندیشمندان و مبشران الهی بوده‌اند. چرا که توجه به شخصیت و منزلت زن اقتضاء دارد حقوق وی حفظ و بر وی اعطا گردد. عدالت نیز چنین اقتضا دارد. چرا که مبنای حقوق و قواعد حاکم بر احکام و مقررات اسلامی است.

قوانین شرعی که از طریق انبیاء توسط شارع مقدس به بشر ابلاغ می‌شود با قانون خلقت هماهنگی دارد. پس حقوقدانان در وضع و کشف قوانین سعی می‌کنند به مبانی محکمه اولیه یعنی قانون خلقت نزدیک شوند، که در غیر این صورت ثبات و خلل ناپذیری قوانین آنها بیشتر خواهد بود.

برای ترسیم حقوق زن بررسی دو عنصر محوری لازم است:

1)شناخت اصل انسانیت که حقیقت مشترک مرد و زن است.

2) هویت صنفی زن که واقعیت مختص به اوست و هیچ مبدئی برای تشخیص آن حقیقت مشترک و این هویت مختص، صالح تر از آفریدگار عالم و آدم نیست، خداوند نظر صائب و رأی ثاقب خیوش را در چهرة وحی آسمانی به خوبی روشن نموده است. شرح آن به عهده صدور مشروح اهل بیت عصمت و طهارت سپرده شده است.

بی‌گمان در فضایی که دفاع از انسانها کرامت و حقوق آنان امری ضروری است،باید به حقوق زنان در همه جا بهویژه در جوامع اسلامی، عنایت بیشتری نمود و دیدگاه دین را نسبت به آنان باز شناخت. چرا که طرح حقوق زنان در جوامع باعث رفع بسیاری از گرفتاریهای اجتماعی می‌شود. و انگیزه‌های متعددی را در افراد ایجاد می‌کند بخصوص اگر بهنگام استدلال دربارة این موضوع تفکری نظام گرا (سیستمی) داشته باشیم.

1-4- سوالات و فرضیه‌های تحقیق

سوالات تحقیق

نگاه آیات و روایات به مسأله خشونت علیه زنان چگونه است؟

چه عواملی در پیدایش خشونت تأثیر گذارند.

مبنای نگرش اسلام به مسألة نفی خشونت علیه زنان چیست؟

دین اسلام با تمسک به چه اصولی توانسته است راه حل مناسبی جهت نفی خشونت علیه زنان بیابد؟ (اصول بدون دقت از معضل خشونت علیه زنان چیست؟)

فرضیه تحقیق

نفی خشونت به عنوان یک اصل اولیه بر کلیه ارکان قانون گذاری دین اسلام سایه افکنده که مصادیق آن در آیات و روایات کاملا مشهود است. به علاوه با توجه به اینکه مبنای نگرش اسلام به نفی خشونت براساس (خدا محوری- کرامت باوری – حق مداری) است می‌توان گفت: تنها راه پیشگیری و مبارزه با خشونت علیه زنان تمسکبه دین مبین اسلام است نه تدوین قطعنامه‌ها و برقراری کنوانسیون‌های بین‌المللی

مبنای کار ما برای بررسی نفی خشونت در دین اسلام آیات و روایات و نگرش برخی اندیشمندان اسلامی قرار گرفت. باید اضافه کرد که در حوزة مسائل زنان با رویکرد بررسی خشونت و یا نفی خشونت کتاب جامع و کاملی وجود ندارد و بصورت پراکنده در کتب تفسیری پرداخته شده است. بنابراین ضرورت تحقیق و پرداختن با نگاهی جامع و سیستمی به این امر دو چندان میشود.

1-5- روش تحقیق

روش تحقیق در پژوهش حاضر بصورت روش کتابخانه‌ای و مبتنی بر استنباط، استنتاج و روش تحلیل محتوایی بوده و بصورت روش فیش برداری و بررسی آیات و روایات و با استفاده از تفاسیر و کتب روایی صورت گرفته است. همچنین مطالعة کتب، جزوات، پایان‌نامه‌های ارشد و دکتری، مقالات و اخبار مندرج در نشریات، روزنامه‌ها، مجلات، ماهنامه‌ها، هفته‌نامه‌ها و... در شکل گیری فرآیند تحقیق موثر بوده است. بررسی اسناد و مدارک در مرکز اطلاعات سازمان ملل و سازمان زنان در تحقیق مد نظر بوده و همچنین دیدارهایی با مراجع نظام تقلید و اساتید حوزه و دانشگاه راهگشای موثری بوده است. جنبة نظری در تطبیقی بودن پژوهش نیز لحاظ گردیده است.

1-6- قلمرو تحقیق

استفاده کمابیش از کلیه منافع فقهی و حقوقی که مرتبط با مساله بوده و در بررسی آیات و روایات به ما کمک می‌کرده است. همچنین از منابع پژوهشی اجتماعی و اقتصادی نیز بهمراه پژوهشی روانشناسی بهره برده‌ایم.

1-7- محدویت‌ها و مشکلات تحقیق

از آنجایی که در کشور ما توجه به مسائل زنان به واسطة عدم انعکاس مسائل به دلایل شرایط خاص سیاسی و مذهبی جامعه و نیز مشارکت نه چندان قابل قبول زنان در تعیین سیاستهای کلان جامعه به صورت امری قاعده‌مند در نیامده است و آن مسائل در مجموع کمتر بروز عینی و خارجی پیدا می‌کند و در نتیجه کمتر حساسیت جامعه را بر می‌انگیزاند لذا فقدان مدارک و پژوهش کافی در خصوص خشونت علیه زنان چه در محیط خانوادگی و چه در جامعه و... و نبود داده‌ها و آمارهای کافی به دلیل عدم گزار آن روی هم رفته به عنوان موانعی فرا راه این تحقیق به حساب می‌آیند.

1-8- تعاریف عملیاتی متغیرها و واژه‌های کلیدی

برخی از روشنفکر نماهای غرب زده با مشاهدة بخشی از احکام جزایی و قوانین کیفری اسلام، از آنجا که به فلسفه حکمت آن پی نبرده‌اند، در صدد حمله به آنها و به استهذاء ومسخره کردناین احکام بر آمده و معتقدند که اینگونه احکام دارای خشونت بوده و با حقوق مسلم بشر سازگاری ندارد. اینک جا دارد مفهوم خشونت را بررسی کرده و مورد بحث قرار دهیم.

تعریف خشونت

1-8-1- معنای لغوی

در معنای لغوی خشونت و تعریف آن بین صاحب‌نظران توافقی وجود ندارد لذا در ارائة تعریفی از این مقوله مشکل اساسی وجود دارد. واژة خشونت کاربردهای لغوی، ادبی، فلسفی، اجتماعی، سیاسی، حقوقی گوناگونی دارد. واژه خشونت از ماده خشن الشیء، یخشن، خشونه (کتاب العین خلیل بن احمد الفراهیدی، ج 4، ص 170) گرفته شده و در عربی واژة خشونت به معنای زبری در برابر صافی و همواری، (الطریحی، مجمع البحرین ج 6، ص 243)

و تندی در برابر زی (ابن منظور، لسان العرب، ج 13، ص 140) آمده است.

در فارسی خشونت به معنی درشتی کردن، زبری و ناهموای، (عمید، حسن، فرهنگ فارسی، چاپ 4، سال 1378، ص 107)

و به معنی درشتی، تنید کردن، ضد لنیت و قرمی (لغت نامه دهخدا،ص 593 حرف خ) و همچنین درشتی و زبری، ضد لنیت و نرمی (دایره المعارف جامع اسلامی، سید مصطفی حسینی دشتی، جلد 3،‌ص 97) آمده، افزون بر مبنای لغوی روانشناسان اجتماعی[2] و پژوهشگران مسائل سیاسی و اجتماعی تعاریف دیگری از واژة خشونت دارند که عبارتند از: پرخاشگری[3]، تحمیل ارادة خود بهدیگران(محمد سعید حنایی کاشانی، پرسش از تکنولوژی و خشونت، کیان، بهمن، اسفند 1378، ص 23) خلاف نرم[4] و طبع، (عبدالکریم سروش، دیانت و مدارا و مدنیت، کیان، ش 45 بهمن و اسفند 1377 ص 20)

پیشبرد هدف و قصد با توسل به زور، (حسن یوسفی اشکوری، تفکر دین و خشونت، کیان، ش 45 بهمند و اسفند 1377 ص 158)

گفتار و رفتار آزار دهنده، (مناظره تلویزیونی آیت یزدی و حجت‌الاسلام محمد جواد حجتی کرمانی: هفته‌نامة پرتو سخن، چهارشنبه 14 اردیبهشت 1379 ص 5)

و در فلسفه واژه خشونت[5] از لحاظ فلسفی به معنای قسر است یعنی آنچه که ضد مجرا و مسیر طبیعی باشد حرکت قهر آمیز ناشی از ارائه خاص (خارج از محدوده قواعد و قوانین) (موسی غنی‌نژاد: قانون به مثاله هدف،کیان ش 45 بهمن و اسفند 1377، ص 136)

و در اصطلاح سیاسی کاربرد نیرو در غیر جای خود و یا بر خلاف قانون است. (فرهنگ علوم سیاسی، آقا بخشی، ص 453) و نیز اعمال نیروی جسمانی یا بدنی برای اینکه به شخص دیگری آزار و آسیب برسانیم، مجروحش کنیم و یا او را بکشیم و یا در جهت هدفیکه می‌خواهیم به کار ببریم (ملکیان، مصطفی، روزنامه خرداد ش 230 شنبه 3 مهر 1378 به نقل از محمد علی زکریایی گفتمان تئوریز کرده خشونت ص 330)

1-8-2- معنای اصطلاحی

معمولا خشونت با مفهوم پرخاشگری به کار برده می‌شود و پرخاشگری اعمال خصمانه‌ای است که از روی عمد صورت می‌گیرد و به افراد و اشیاء آسیب می‌رساند. آسیب زدن به دیگران روشهای مختلفی دارد:

می‌توان کسی را تحقیر کرد، به او اهانت نمود و یا دشنامش داد. (آسیب روانی) می‌توان برای نابودی او تلاش کرد. (آسیب بدنی)

در هر دو مورد هدف آسیب رساندن یعنی تحمیل نوعی درد و رنج است که معمولا وجه تمایز خشونت با دیگر انواع پرخاشگری در شدت این آسیب نهفته است. (مهر آرا، علی اکبر، زمینه روان شناسی اجتماعی، انتشارات مهرداد، سال 1373 صص 160 و 161)

می‌توان خشونت را اقدام عمدی و آگاهانه‌ای دانست که با امیال، علایق، باورها، اعتبار وحیثیت فرد یا گروهی مغایر باشد و سبب ترس یا رنج یا اضطراب گردد. بنابراین اولا اقدامات غیر عمدی را نمی‌توان اعمال خشونت آمیز دانست هر چند سبب خسارت و زیان برای طرف مقابل گردد. ثانیا، باید توجه داشت که تنها افراد مورد خشونت قرار نمی‌گیرند بلکه جامعه نیز می‌تواند مورد خشونت واقع شود. هر چند بطور مستقیم نباشد مانند تحمیل جنگ که موجب می‌گردد اعضاء جامعه عرصه را خشونت بار تلقی کنند و ثالثا، با توجه به شمول تعریف نباید به طور مطلق آن را مقوله‌ای ضد ارزشی همچون ستمگری دانست چه بسا خشونت‌هایی که برای اصلاح فرد یا جامعه ضرورت داشته باشد و انصراف از آنها جامعه را دچار مشکل سازد و یا فاجعه به بار آورد. (بهداشت خانواده، ش 19، ص 2)

با توجه به اینکه اشکال مختلفی که جرایم خشونت آمیز ممکن است داشته باشند، بر حسب پیشرفت فرهنگی، سیاسی و اجتماعی و... از کشوری به کشور دیگر متفاوت است و یا حتی در یک منطقه از یک کشور نسبت به سایر مناطق تغییر پیدا می‌کند. بنابراین شایسته است تعریف دقیقی که در خصوص همة وضعیت‌ها مقبول و مناسب باشد جستجو شود. در بند 73 راهنمای مباحثات که به منظور کمک به آماده سازی کارگاهها برای نهمین کنگرة «پیشگیری از وقوع جرم و اصلاح مجرمین» قاهره 29 آوریل 1995 تنظیم گردیده است جرائم خشونت آمیز به شرح ذیل تعریف شده‌اند.

«هر عملی که منجر به صدمه و زیان جسمی یا روانی گردد، جرم خشونت آمیز تلقی می‌شود. تعریف رفتار خشونت آمیز منوط به موازین و رویه‌های قانونی وهمچنین رویه‌ها و موازین مختلف اجتماعی،‌ فرهنگی است» [(ترجمه سندن 11/169 A/conf) دفتر مطالعات و پیشگیری از وقوع جرائم خشونت آمیز، مترجم حجت الله بشارت فروردین ، 75، ص 6]

بنابراین سوء استفاده‌های جنسی، ضرب و شتم، تجاوز به عنف، آدم کشی، کودک کشی، خرید و فروش زنان و کودکان، موارد ترک و اهمال در نگهداری کودکان رانندگی خطرناک و مجرمانه، سرقت مسلحانه،‌ خشونت از طریق ایجاد رعب و وحشت و... .

می‌تواند اشکالی از خشونت تلقی می‌شوند که در داخل این تعریف جای می‌گیرند.

ازدیدگاه سازمان جهانی بهداشت (WHO)[6]:

«خشونت، استفاده و بکارگیری قدرت و نیروی جسمی، بصورت عملی یا تهدید آمیز علیه خود یا فردی دیگر یا علیه گروهی از مردم است که احتمال بسیار زیادی برای اسیب‌های روانی، جراحت، مرگ یا محرومیت و رشد غیر طبیعی بر آن متصور است و یا عملا به آنها منجر می‌شود»

1-8-3- خشونت ذایی یا اکتسابی؟

در جایگاه نظری، عده‌ای مبادرت به خشونت را امری ذاتی می‌پندارند و عده‌ایدیگر در مقابل، نظر به غیر ذاتی بودن و به عبارتی اجتماعی بودن آن دارند که تحت شرایط اجتماعی، هنجارهای فرهنگی و واکنش در مقابل کنش دیگران و یا یادگیری اجتماعی بروز پیدا می‌کند برخی از اعمال خشونت آمیز بصورت آگاهانه و عمدی صورت می‌گیرد و بعضی براساس تحریک غیر ارادی و لذا نمی‌توانبین ارادی بودن وغیر ارادی بودن افعال خشونت آمیز قایل به تفکیک شد. تعدادی از پژوهشها نشان داده‌هاند که اعمال و رفتار خشونت آمیز واقعا یک رفتار اکتسابی است. شوهران خشن امروزی، کودکان والدین خشن دیروزی هستند و رفتاروالدین در آنها بی تأثیرنبوده است. عواملی چون شرایط اقتصادی و مشکلات اجتماعی، تکرار خشونت، حساسیت افراد و وسایل ارتباط جمعی نقش مهمی در بروز خشونت دارند و نمی‌توان شرایط و نقش الگوهای اجتماعی، فرهنگی را در این زمینه انکار کرد. هر جامعه‌ای در گوشه و کنار زوایای خود می‌تواند در بردارندة عوامل ارتکاب این نوع جرائم باشد. البته برخی از عوامل وابسته و تشدید کننده هم وجود دارند که مستقیما به نظام ارزشهای اجتماعی و یا ساز و کارهای تقسیم ثروت مربوط نمی‌شوند که می‌توان به دسترسی به اسلحة گرم، طراحی شهری، استفاده از الکل، داروهای غیر قانونی، و بالاخره خصوصیات فردی اشاره کرد که ارتباط زیادی با گسترش رفتار خشونت آمیز در جامعه دارند.

1-8-4- اقسام خشونت

خشونت اقسام گوناگونی دارد که بدلیل نسبی بودن آن متناسب با زمان و مکان تغییر ماهیت و معنی می‌دهد که به آن بطور خلاصه می پردازیم.

1)خشونت انفرادی:

عمل فرد معینی است که به جانیا مال یا شرف دیگران تعرض و حمله می‌نماید.

2- خشونت دسته جمعی و گروهی:

عمل عده‌ای معین یا گروه خاصی است که به جان یا مال یا شرف دیگران تعرض و حمله می‌نمایند. (محسنی، مرتضی، پاسخ‌هایی به خشونت، کتابخانه گنج دانش، چاپ اولف 1378، ص 28)

3) خشونت جسمی[7]:

هرگونه رفتار غیر اجتماعی و هر عملی شامل ایراد صدمات عمدی به بدن یا مسموم ساختن می‌شود و توأم با همان کاری است و با شیوه‌های گوناگون همچون کتک زدن، شکنجه و یا قتل همراه است.

4) خشونت جنسی[8]:

هر گونه رفتار و عملی که توسط فرد دیگر جهت حظ و لذت جنسی باشد را شامل می‌گردد.

خشونت‌های جنی شامل تماس‌های دهانی آلتی، آلت به آلت، آلت مقعدی، دستی آلتی، در معرض آناتومی جنسی قرار دادن یا وادار به دیدن آناتومی جنسی کردن است. در تعریف دیگری خشونت جنسی عبارت است از درگیر ساختن فردی در فعالیتهای جنسی بدون رضایت دادن و یا شامل اعمالی می‌گردد که با اقدام به آن قوانین و محرمات جامعه زیر پا گذاشته می‌شود. همچون زنای با محارم، هتک و تجاوز به عنف، بچه بازی، عورت نمایی، نظر بازی جنسی، استفاده از فیلم‌های جنسی و تولید آن.

5) خشونت عاطفی[9]:

معمول‌ترین و شایع‌ترین خشونتی است که وجود دارد. خشونت‌های کلامی یا زبانی خشونت‌های اجتماع، مورد غفلت قرار گرفتن جزو این دسته از خشونت‌ها قرار می‌گیرد. این نوع خشونت شایع‌ترین نوعی است که زنان از آن رنج می‌برند.

6) خشونت روحی، روانی، مذهبی[10]:

خشونت‌های روحی روانی شامل تجاربی است که رشد روحی و روانی فرد را مختلف می‌سازد و یا به تأخیر می‌اندازد.

7) خشونت فکری[11]:

این خشونت زمانی رخ می‌دهد که فرد فکر می‌کند مورد حمله یا تمسخر واقع شده و یا فردی را تحت کنترل کامل خودشان در می‌آورند و یا عقاید خود را به فرد تحمیل می‌کنند. شکل دیگری از این خشونت شامل طرد کردن، بی اعتنایی کردن، انتقاد کردن، منزوی ساختن و ایجاد وحشت در فرد می‌باشد.

1-8-5- سطوح خشونت

برای ورود به تعاریف عملی یادآوری یک نکته ضروری است و آن اینکه تصور یکدستی، یگانگی و محدودیت مفهوم خشونت اشتباه است. خشونت نه تنها مفهومی گسترده، بلکه دارای ابعاد متفاوتی است و در سطوح مختلف می‌توان از آن بحث کرد. سطوح جامعه شناختی، روان شناختی و... .

یک بعد خشونت، «فیزیکی یا طبیعی» است: زور یا قدرتی که با تحمیل خود به سایر پدیده‌ها اعم از انسانی و غیر انسانی، حدود قدرت آن پدیده را مشخص می‌کند. در مورد انسان محدود شدن قدرت به معنی محدود شدن میل، اراده و ازادی اوست. خشونت و قدرت در اینجا مترادف هستند، با این تفاوت که خشونت نوعی قدرت است که هدف خاصی را تعقیب می‌کند و آن مشخص کردن مرزها و جلوگیری از اعمال یک قدرت دیگر است. در همین معنای طبیعی، خشونت می‌تواند از سوی دیگری نیز وارد شود و به جای آنکه قدرتی را محدود کند، قدرتی را به وجود آورد. بنابراین این خشونت همواره می‌تواند از دو جهت صورت گیرد: از یکسو بهصورت یک کنش، یعنی نیرویی در جهت محدود کردن میل،‌ اراده و آزادی و از سوی دیگر به صورت یک واکنش، یعنی نیرویی برای ایجاد و بازگرداندن آن آزادی و نیل به هدف در اراده و میل.

در مفهوم اجتماعی، خشونت را می‌توان وارد آوردن نوعی فشار و زور فیزیکی از سوی یک نهاد، فرد یا گروه، بر نهاد، فرد یا گروه دیگری دانست که با هدف وارد کردن آنها به انجام کاری بر خلاف میل و اراده‌شان انجام می‌گیرد اما هرگز نمی‌توان خشونت اجتماعی را از مفهوم طبیعی آن جدا کرد، زیرا موضوع قدرت در مرکز و بطن تقریبا تمام انواع خشونت نهفته است حتی در خشونت‌های خانوادگی و شهری نیز موضوع بر سر نوعی قدرت است.

مفهوم اجتماعی خشونت، راه را برای بحث از سطوح خشونت باز می‌کند. این سطوح در واقع یکی از نقاط اهمیت مسألة خشونت و نیز دال بر حضور همیشگی آن در زندگی ما است. طبیعی‌ترین و اولین سطح خشونت، سطح زیست شناختی[12] است و سطح بعدی آن خشونت خانوادگی است که یک مرتبه بالاتر و در سطح زندگی یک حیوان متمدن رخ می‌دهد. خشونت در اشکال مختلف و به میزان کم و بیش در خانواده‌ها امری عادی است و همه به نوعی با آن برخورد کرده‌اند. این خشونت هنگامی که از خانه‌ها بیرون می‌رود و به کوچه و محله و خیابان و شهر می‌رسد «خشونت مدنی» (شهری) است و در مرحلة بالاتر در سطح کشور «خشونت ملی» و بالاخره درآخرین سطح، خشونت جهانی مرحلة بالاتر در سطح کشور «خشونت ملی» و بالاخره در آخرین سطح، خشونت جهانی است. خشونت بین کشورهای مختلف که بر سر انواع بهانه‌های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی و... بروز می‌کند.

معمولا قربانیان خشونت سابق، در زندگی آینده خود به دو طریق عمل می‌کنند: یا بار دیگر تبدیل به قربانی خشونت می‌گردند و یا به صورت عامل خشونت در می‌آیند. بنابراین اگر با پدیدة خشونت مبارزة جدی نشود قادر به جاودانگی ساختن و پایندگی[13] خود است و سبب ایجاد پدیده‌ای خواهد شد که از آن با عنوان چرخش خشونت[14] نام می‌برند. (اعزازی، شهلا، خشونت خانوادگی، نشر سال، چاپ سوم سال 1380، ص 45)

آنچه امروزه نگرانی جوامع متمدین را فراهم می‌سازد، وسعت و دامنة پدیدة خشونت و ناامنی می‌باشد. این امر مانند تراژدی است که مساعدت فوری جوامع بشری و توجه به آن را می طلبد. ارتکاب اقسام گوناگون رفتارهای خشونت‌آمیز و به دنبال آن ایجاد نوعی احساس عدم امنیت در سطوح مختلف اجتماعی، اقتصادی و سیاس مشاهده می‌گردد و میزان آن به طرز نگران کننده‌ای رو به افزایش است.

1-8-6- تعریف واژه زن

تعریف نظری:

زن، انسان ماده مقابل مرد و نیز به معنی جفت مرد که به عربی زوجه گویند. (عمید، حسن، فرهنگ فارسی، انتشارات امیرکبیر، تهران 1363، ص 25)

تعریف عملیاتی:

زن، جنس مونث که قدرت باروری دارد.

1-8-7- خشونت علیه زنان

پدیده‌ای است که در آن زن به خاطر جنسیت خود (صرفا به علت زن بودن) مورد اعمال زور و تضییع حق از سوی جنس دیگر (مرد) قرار می‌گیرد.

هر گونه عمل مبتنی بر زور و خشونت که زندگی، جسم، سلامت و انسجام روانی، و آزادی زنان را در راستای تداوم بخشیدن به قدرت و سلطة مردان تهدید کند خشونت علیه زنان نامیده می‌شود و بعضی از اندیشمندان معتقدند که: خشونت، رفتاری با قصدت و نیت آشکار یا پوشیده اما قابل درک جهت وارد کردن آسیب بدنی به زنان است. عده‌ای نیز معتقدند:

به هر نوع عمل و رفتار مبتنی بر جنسیت که به آسیب جسمی،‌ روانی یا محرومیت و عذاب منجر شود و یا حتی احتمال آن برود که به این آسیبها منجر خواهد شد خشونت علیه زنان گفته می شود. این تعریف تهدید به چنین اعمال و رفتاری، محرومیت از آزادی به اجبار یا اختیار، اعم از این که در زندگی خصوص یا جمعی رخ می‌دهد را نیز در بر می‌گیرد. به هر حال توافق کلی بر سر تعریف خشونت علیه زنان وجود ندارد زیرا خشونت عرصة بسیار وسیعی از رفتار انسانها را در بر می‌گیرد که بسیار متغیر و متحول بوده و در عین حال گاه وابسته به ارزشهای فرهنگی و قوی است.

پیمان‌نامه رفع خشونت علیه زنان کهدر سال 1993 توسط مجمع عمومی سازمان ملل به تصویب رسید خشونت علیه زنان را چنین تعریف می‌کند:

خشونت علیه زنان شامل هر عمل خشونت آمیزی است که جنسیت محور باشد یعنی (اساس آن تعصب بر جنسیت باشد)، به صورت قطعی یا احتمالی منجر به آسیب یا رنجش فیزیکی، جنسی و یا روانی شود. تهدید به این اعمال خشونت آمیز سلب اختیار و محرومیت مستبدانه از آزادی، که از جمله موارد این خشونت به حساب می‌آیند، می‌تواند هم در زندگی عمومی و هم در زندگی خصوصی صورت می‌گیرد. (بهداشت خانواده ش 19،‌ص 2 پگاه سوهانی)

1-8-8- انواع خشونت علیه زنان و بهای آن

مهر انگزی کار در کتاب پژوهشی دربارة خشونت علیه زنان چنین می‌نویسد:

1) خشونت جسمی:

با شیوه‌های گوناگون انجام می‌شود (کتک خوردن، شکنجه و قتل)

هر گونه رفتار غیر اجتماعی که از لمس کردن بدن زن شروع شد و گاهی تا مرحلة تجاوز جنسی، جسم زن را مورد آزار قرار می‌دهد.

(بهای خشونت جسمی):

اعضای شکسته، پارگی‌ها، زخم‌ها، بریدگی‌ها، کبودی‌ها، جراحات داخلی، ضربه مغزی، آسیب اعضای تناسلی، عدم توانایی در وضع حمل، سقط جنین، بیماریهای جنسی، حاملگی‌های ناخواسته، اقدام به سقط جنین غیر قانونی، مرگ زن در اثر آسیب‌های جسمی.

2) خشونت جنسی:

هرگونه رفتار غیر اجتماعی که از لمس کردن تا تجاوز را در بر می‌گیرد و ممکن است در حیطة زندگی خصوصی، زناشویی و خانوادگی اتفاق بیافتد و به صورت الزام به تمکین از شوهر، یا رابطة محارم با یکدیگر در حلقة خویشاوندی علیه زن اعمال گردد. در حیطة اجتماعی نیز از سوی فرد ناشناسی تحقق می‌یابد.

(بهای خشونت جنی):

صدمات روانی، عصبی، عاطفی که بر کل رفتارهای آنها نسبت به جنس مرد تأثیر گذار است. سردی و افسردگی و نفرت و ترس از مرد

3) خشونت روانی:

رفتار خشونت آمیزی که شرافت، آبرو، اعتماد به نفس زن را خدشه دار می کند و به صورت انتقاد ناروا، تحقیر، بد دهانی، تمسخر، توهین، فحاشی، متلک، تهدید‌های مداوم به طلاق دادن، یا ازدواج مجدد کردن اعمال می‌شود.

(بهای خشونت روانی):

از کار افتادگی ادراکی، از بین رفتان اعتماد به نفس،‌ انواع افسردگی‌ها، عدم کفایت زن در مدیریت خانواده، تقلیل جاه طلبی در محیط کار، گریز از مشارکت در امور اجتماعی، بازسازی رفتار خشونت آمیز در بچه‌ها، عدم موفقیت‌ کودکان در تحصیل، عدم کارآیی زن در محیط کار، پناه بردن به الکل و داروهای روان گردان، قمار، فال‌گیری، رمالی، دست زدن به خودکشی

4) خشونت مالی:

در بسیاری از نقاط جهان، زنان نیروی کار بی جیره و مواجب هستند. آنان به منابع اقتصادی دسترسی نداشته و کاملا وابسته به مرد خانواده یا افراد مذکور باقی می‌مانند پس دچار سوء تغذیه و فقر می‌گردند حتی از ارث محروم می‌گردند.

(بهای خشونت مالی):

محرومیت از سواد آموزی و حرفه، عدم دسترسی به فرصت‌های برابر از حیث حرفه آموزی، مجوز قانونی چند همسری، زندگی زنان را از نظر مالی متلاطم می‌سازد. چون منابع مالی شوهر چند جا تقسیم شده و حتی ارث شوهر هم مشمول همین قاعده می گردد. زنان با بذل مهریه در هنگام طلاق دست خالی می‌مانند، زنان شاغل درآمد خود را صرف خانه کرده اما در اموال مرد شریک نیستند.

5) خشونت سیاسی:

با عملکرد اهرم‌های قدرت رسمی یعنی دولت، علیه زنان اعمال می‌شود. این نوع خشونت بصورت غفلت از حقوق انسانی زنان در قانون گذاری علیه زنان انعکاس دارد و به صورت عدم پشتیبانی از برابری حقوقی زن و مرد در سیاست‌گذاری ظاهر می‌شود. خشونت سیاسی در ایران بخاطر آمیخته‌ بودن دین و دولت (حکومت دینی) شکل خاصی دارد. برداشتهای خاص از دین و هنجارهای اجتماعی، تقویت کننده و گسترش دهندة‌ خشونت است.

خشونت سیاسی علیه زنان، ناشی از عملکرد فرهنگی دولت است.

(بهای خشونت سیاسی):

آسیب پذیری روانی، عاطفی، جسمی زنان، عمیق شدن فاصله ذهنی زن و مرد، گریز از عرصة فعالیت و رقابت اجتماعی و سیاسی، پذیرش فرودستی از سوی زنان و تقویت شالوده مرد سالاری در جامعه

1-8-9- زن و خشونت خانگی

چنانچه زن به خاطر جنسیت خود مورد اعمال زور و تضییع حق از سوی جنس دیگر (مرد) در چارچوب خانواده قرار بگیرد از آن به خشونت خانگی تعبیرمی‌شود. مردانی که بر همسرمان خود خشونت روا می دارند، تحت تأثیر صبوری زن‌ها و قوانین خشونت بار در بیشتر موارد به این باور نادرست می‌رسند که گویا رفتار خشونت آمیز حق بی چون و چرایی است که به آنها تفویض شده تا در مقام شوهر از آن برای سرکوب زنان استفاده شود. بسیاری از زنان در سراسر دورة زندگی خود چه در خانة پدری و چه در خانة همسر متحمل شکل‌های گوناگونی از خشونت جنسیتی می‌گردند.

از علل اعمال خشونت از جانب شوهران می‌توان به موارد ذیل اشاره داشت:

1)علل مربوط به ویژگیهای اخلاقی شوهر (عصبانیت شوهر، کم حوصلگی و افسردگی، خستگی ناشی از کار، نداشتن تربیت صحیح خانوادگی و شهوت مردانه و بدبینی و تعصبی بودن)

2) علل مربوط به طرز رفتار زن (اشتباه همسر)

3) علل محیطی (وضعیت اقتصادی بد خانواده، دخالت اطرافیان، باورهای مرد سالارانه  در جامعه)

در پژوهشی که آقای اکبر شریفیان برای بررسی عوامل موثر بر میزان خشونت خانگی در پایان نامة دکترای خود انجام داده است در سال 1385، به این نتایج دست یافته است:

پر خشیوت ترین دوره‌های زندگی زنان عبارتند از:

یکسال اول ازدواج، دوران تنگنای مالی،‌پس از تولد فرزندان، حداقل یک بار در ماه در دوران میانسالی و دروان بارداری

همچنین خشونت بعد از معاشرت جنسی و قبل از آن و در روزهای کاری هفته و در زمان سالخوردگی و برخورداری از درآمد بالا به حداقل می‌رسد. همچنین هر چند محرومیت بیشتر باشد خشونت خانگی بیشتر است. هر چه حمایت اجتماعی بیشتر باشد خشونت خانگی کمتر است. هر چه پای بندی به اخلاقیات بیشتر باشد خشونت خانگی کمتر است. بنابراین خشونت خانگی مشکلی است که برای حل آن به همکاری و مساعدت بسیاری از نهادها از قبیل قضایی، بهزیستی و... احتیاج است و باید مرد اعمال کنندة خشونت را به عنوان یک کیس مدد کاری فردی در نظر گرفت و مشکل او را ریشه‌یابی کرد و وی را نسبت به عواقب سوء عمل خود بر روی فرزندان و حتی شخص خودش آگاه نمود.

1-8-10- مصادیق خشونت در خانواده

خشونت‌هایی که در خانواده‌ها اعمال می‌گردد چه از نوع بدنی یا جنسی و یاروانی باشد شامل سوء استفاده جنسی، کتک‌زدن، تجاوز شوهران، خشونتهای مرتبط با جهیزیه، ختنه دختران، خشونتهای غیر همسرانه مرتبط با بهره‌کشی نیز می‌گردد.

1-86-11- مصادیق خشونت در جامعه

خشونت هایی که در جامعه نمود بیشتری دارند عبارتند از: تجاوز به عنف، بدرفتاری جنسی،آزار جنسی، ایجاد رعب در محیط کار، قاچاق در مورد زنان، واداشتن زنان به روسپی گری و... .

1-8-12- مصادیق خشونت در دولت

شامل آن دسته از خشونتهای بدنی، جنسی و روانی است کهدولت مرتکب آنها می شود و یا از آنها اغماض می کند. این خشونتها را ممکن است مأموراندولت مرتکب شوند و یا کسان دیگری مرتکب شوند.

(کتاب خشونت علیه زنان (انجمن تنظیم خانواده – نشر ایران بان – پاییز 1382- ص 8 و 9)

1-8-13- فقه اسلامی

همه می‌دانیم که انسان بر خلاف موجودات دیگر، موجودی دو بعدی است و نیازهایی مادی و معنوی دارد که در مصالح پنج‌گانة دین و نفس و عقل و ناموس و مال خلاصه می‌شود و اسلام در قوانین شامل و کامل خود به همة آنها توجه داشته و این نیز از ویژگیهای قوانین اسلام است و در هیچ قانون دیگری این کلیت و شمول به این گونه از گستردگی و با این توسعه و تکامل وجود ندارد.

فقه اسلامی به همة احکام و معارف سه گانة اسلامی و علم به آنها اطلاق شده است: عقاید، اخلاق و احکام فقه

فقه در لغت به معنی فهمیدن و خوب فهمیدن و در اصطلاح فقها عبارتست از علم به احکام شرعی فرعی یعنی احکامی که بی‌واسطه به کیفیت عمل مکلف تعلق می‌گیرد از روی دلیل‌های تفصیلی آن (کتاب معالم الدین)

در این پژوهش بر آنیم تا در دیدگاه‌های فقهی نسبت به زنان و امر خشونت علیه زنان و نفی خشونت علیه زنان کنکاش کنیم و در پاره‌ای از موارد به دلائل فقهای اهل سنت و فقهای امامیه اشاره‌ای خواهیم داشت.

این متن فقط قسمتی از بررسی خشونت علیه زنان از دیدگاه فقه اسلامی می باشد

جهت دریافت کل متن ، لطفا آن را خریداری نمایید

قیمت فایل فقط 5,900 تومان

خرید

برچسب ها : بررسی خشونت علیه زنان از دیدگاه فقه اسلامی , خشونت علیه زنان , دیدگاه فقه اسلامی , بررسی خشونت علیه زنان , دانلود بررسی خشونت علیه زنان از دیدگاه فقه اسلامی , خشونت در دولت , زن , خشونت

نظرات کاربران در مورد این کالا
تا کنون هیچ نظری درباره این کالا ثبت نگردیده است.
ارسال نظر