امروز: سه شنبه 4 دی 1403
دسته بندی محصولات
بخش همکاران
بلوک کد اختصاصی

بررسی آیات وارده در شأ ن حضرت امیر( ع

بررسی آیات وارده در شأ ن حضرت امیر( عدسته: معارف اسلامی
بازدید: 42 بار
فرمت فایل: doc
حجم فایل: 104 کیلوبایت
تعداد صفحات فایل: 123

مقدمه از آنجا اهل تشیع به گفته خود پیامبر(ص) برای نجات خود از گمراهی و ضلالت باید به دوچیز متمسك بشوند و آن دو یكی قرآن ودیگری اهل بیت (ع) هستند، در این پروژه سعی براین شد كه به بررسی آیاتی در قران كه شأن نزول آنها در موردامام علی (ع) اولین امام و جانشین پیامبر (ص) است پرداخته شود، لذا موضوع خود را تحت عنوان دیدگاه مفسرین شیعه و سنی در مورد آیا

قیمت فایل فقط 5,900 تومان

خرید

بررسی آیات وارده در شأ ن حضرت امیر( ع

مقدمه:

از آنجا اهل تشیع به گفته خود پیامبر(ص) برای نجات خود از گمراهی و ضلالت باید به دوچیز متمسك بشوند و آن دو یكی قرآن ودیگری اهل بیت (ع) هستند، در این پروژه سعی براین شد كه به بررسی آیاتی در قران كه شأن نزول آنها در موردامام علی (ع) اولین امام و جانشین پیامبر (ص) است پرداخته شود، لذا موضوع خود را تحت عنوان دیدگاه مفسرین شیعه و سنی در مورد آیاتی كه شأن نزول آنها درمورد امام علی (ع) است قرار دادم وبه بررسی نظرات مفسران شیعه واهل سنت پرداختم و دلیل اینكه اهل سنت باوجود این آیات چرا امامت امام علی (ع) را انكار وبه آیات قرآن و وصیّت پیامبر عظیم الشأن اسلام حضرت محمد (ص) عمل نكردند. كه در این پروژه تا حدودی مشخص می شود و همچنین دلیل ا طاعت نكردن از دستور خدا وپیامبر(ص) چه بوده است، و چرا اهل سنت حاضر نبودن كه واقعیت را قبول كنند و امامت را به جانشین بر حق پیامبر خدا( ص) یعنی حضرت علی( ع) واگذار كنند تا مشكلاتی كه برای اسلام و جهان اسلام پیش آمده، رخ نمی داد، كه دامنة آن حتی تا امروز نیز كشیده شده است. امید است توانسته باشم كه حق مطلب را اداء كرده باشم .

اهمیت موضوع:

در رابطه با اهمیت موضوع امام علی(ع) در قرآن از دیدگاه مفسران شیعه و سنی نكاتی را بیان می نمایم :

1-آیات زیادی وجود دارد كه در قرآن شأن نزول آنها در مورد امام علی(ع) و اهل بیت(ع) است و این موضوع به اندازه ای مهم بوده است كه قرآن نیز به آن اشاره كرده زیرا جامعه اسلامی می طلبد كه همیشه پیشوا و رهبر داشته باشد تا به گمراهی و ضلالت نرود.

2- علاقه ای كه بنده به حضرت امیر(ع) دارم و همچنین مقام والایی كه حضرت دارند و تاامروز كسی پی به عظمت و مقام آن بزرگوار نبرده اند، اینجانب را بر آن داشت كه به این موضوع از دیدگاه قرآن بپردازم .

سوال تحقیق :

1-چه آیاتی در قرآن در عظمت شأن حضرت امیر(ع) نازل شده است ؟

2-چه آیاتی در قرآن امامت حضرت امیر (ع)را اثبات می نماید ؟

3-دیدگاه اندیشمندان شیعی و سنی در مورد آن دسته از آیات چیست ؟

فرضیه :

قرآن كریم در آیات عدیده ای به اتفاع شأن و امامت حضرت امیر(ع) اشاره كرده است.

پیشینه بحث:

چون بحث من بخشی از آیاتست، پیشینه آن به تمام تفاسیری بر می گردد كه آ‎یات قرآن را تفسیر كرده اند، البته كتابهایی در این باره نوشته شده كه مهمترین آنها: كتاب الغدیر علامه امینی می باشد .

چكیده:

 مطالب مندرج در این تحقیق شامل دوفصل می شود كه در رابطه با هر فصل توضیح مختصری بیان می كنیم :

در فصل اول به بررسی چند آیه در سوره های بزرگ قرآن كه شأن نزول آنها در مورد امام علی(ع) نازل شده از دیدگاه مفسران اهل سنت و شیعه می پردازیم. مفسران اهل تشیع و اهل تسنن در مورد اكثر آیات بیان كرده اند كه شأن نزول این آیات در مورد حضرت امیر (ع) است و حتی آنرا با توجه به احادیث وروایات و اقوال مختلفی تأیید كرده اند. اما بعضی از مفسران اهل سنت متأسفانه در كنار این قول، اقوال دیگری را ذكر كرده اند و بعضاً گفته اند كه شأن نزول این آیه علاوه بر علی (ع) كسان دیگر نیز هستند و حتی بعضی از مفسران اهل تسنن آورده اند كه شأن نزول این آیات در مورد حضرت امیر (ص) نیست و اشخاص دیگری را ذكر كرده و یا چیزی در مورد آن ذكر نكرده اند. در فصل دوم به علل اختلاف تفاسیر شیعه و سنی در مورد بعضی از این آیات اشاره شده كه دلیل این اختلافات چیست و چرا با وجود این  همه دلائل و احادیث باز عده ای از مفسران اهل تسنن این موضوع را منكر شده اند .

فصل اول

بررسی آیات از

دیدگاه شیعه و سنت

مقدمه:

 در این فصل به بررسی چند آیه از سوره های مطول قرآن كه شأن نزول آنها در مورد حضرت امیر (ع) آمده از دیدگاه مفسران شیعه و اهل تسنن پرداخته شده است، به این صورت كه آیه ذكر شده ودیدگاه و نظر مفسران شیعه و اهل تسنن به ترتیب در مورد هر آیه ذكر شده  و درآخر هر آیه نتیجه ای از آن گرفته شده است.

تفسیر آیات وارده:

یكی از آیاتی كه شأن نزول آن در مورد حضرت امیر است آیه 274از سورة بقره است كه در زیر به بررسی آن می پردازیم:

الَّذینَ یُنفِقُونَ اَمْوالَهُم بِالَّیْلِ وَ النَّهارِ سرًّا وَعَلِانَیةً فَلَهُمْ اَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لَاخَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُون.بقره 274

ترجمه : آنها كه اموال خودرا، شب وروز، پنهان وآشكار، انفاق می كنند، مزدشان نزد پروردگارشان است، نه ترسی بر آنهاست و نه غمگین می شوند.

علامه طباطبائی در ذیل این آیه اینچنین می گوید:

در مجمع البیان در ذیل آیة شریفه آمده كه آیه در شأن علی(ع) نازل شده است كه آن حضرت چهار درهم داشت یكی را در شب ،و یكی را در روز، سومی را پنهانی ،و چهارمی را علنی صدقه داد، به دنبال آن این آیه نازل شد كه((كسانی كه اموال خود را شب وروز سرّی و علنی انفاق می كنند)) مرحوم طبرسی سپس می گوید:این روایت هم از امام باقر(ع)و هم از امام صادق (ع) نقل شده است.

علامه طباطبائی می گوید : این معنا را عیاشی نیز درتفسیرش وشیخ مفید در اختصاص و شیخ صدوق در عیون آورده اند، و در الدر المنثور است كه عبد الرزاق و عبد بن حمید، وابن جریرو ابن ابی حاتم و طبرانی و ابن عساكر از طریق عبد الوهاب بن مجاهد از پدرش مجاهد از ابن عباس روایت كرده اند كه در تفسیر آیه: «الَّذِینَ یُنْفِقُونَ اَمْوالَهُم بِالَّیْلِ وَ النَّهارِ سِرَّاً وَ عَلانِیهً» گفته است: این آیه در شأن علی( ع) نازل شد، كه چهار درهم داشت یكی را در شب  ودومی را درروز وسومی را پنهانی و چهارمی را علنی صدقه داد و در تفسیر برهان از كتاب مناقب بن شهر از ابن عباس و سدی و مجاهد و كلبی و ابی صالح و واحدی طوسی و ثعلبی، طبرسی و ماوردی و قیسری و شمالی و نقاش و…. نقل كرده اند كه همة نامبردگان در تفسیرهای خود گفته اند: علی بن ابی طالب چهار درهم نقره داشت یكی را شبانه ،دومی را در روز، سومی را سّری ،و چهارمی را علنی صدقه داد، به دنبال آن، آیة «الَّذِینَ یُنْفِقُونَ اَمْوالَهُم بِالَّیْلِ وَ النَّهارِ سِرَّاً وَ عَلانِیهً» نازل شد، ودر آن به تك تك درهم های آن جناب مال نامیده شده و او را به قبول صدقاتش بشارت داده است .[1]

استاد محقق آیت اله مكارم شیرازی در تفسیر این آیه این چنین می گوید : در احادیث بسیاری آمده است كه: «این آیه درباره علی(ع) نازل شده است، زیرا آن حضرت در همی در شب ،و در همی در روز، و در همی آشكارا ،و در همی در نهان انفاق كرد ولی طبق معمول قرآن آیه یك حكم كلی را دربارة چگونگی و طرز انفاق و كیفیات مختلف آن شرح می دهد و وظیفة انفاق كنندگان را مشخص می سازد كه باید از نظر آشكار بودن وپنهان بودن مراعات جنبه های اخلاقی و اجتماعی وحیثیت شخصی را كه به او انفاق میكنند،بنماید. یعنی: در آنجا كه انفاق به نیازمندان موجبی برای اظهار ندارد، بمنظور حفظ آبروی آنها و خلوص بیشتر بطور مخفی انفاق كنید، و در آنجا كه پای مصالح دیگری(همانند تعظیم شعائر مذهبی و تشویق و ترغیب دیگران) دركارباشد ،و هتك احترام مسلمانی نگردد، آشكارا انفاق نمایند. خداوند به چنین افراد مژده اجر و پاداش شایسته ای می دهد، میفرماید:اجروپاداش آنها در نزد خداست و برای آنها وحشت و خوف و اندوه نیست.

«فَلَهُمْ اَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهمَ و لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزِنُون»

میدانیم انسان چون برای ادامه واداره زندگی خویش خود را بی نیاز از مال وثروت نمی داند معمولا هنگامیكه آنرا از دست می دهد اندوهناك می گردد و برای آینده خود نیز نگران می شود زیرا نمی داند در آینده وضع او چگونه خواهد بود و همین امر در بسیاری از مواقع مانع انفاق می گردد،مگر آنها كه از یك سو به وعده های الهی ایمان داشته باشند و از سوی دیگر آثار اجتماعی انفاق را بدانند چنین افرادی  از انفاق در راه خدا خوف و وحشتی از آینده ندارند و بخاطر از دست دادن قسمتی از ثروت خود اندوهگین نمی شوند، زیرا می دانند در مقابل چیزی كه از دست داده اند بمراتب بیشتر از فضل پروردگار و از بركات فردی و اجتماعی و اخلاقی آن ،دراین جهان و آن جهان بهره مند خواهند شد.[2]

استاد محسن قرائتی در تفسیر این آیه می گوید:درتفسیرصافی ـ مجمع البیان قرطبی ـ فخر رازی نقل شده كه این آیه دربارة حضرت علی (ع) نازل شده است .حضرت فقط چهار درهم داشت یك درهم در روز یك درهم در شب سومین آنرا مخفیانه و چهارمین درهم را آشكاردرراه خدا انفاق نمود.[3]

در تفسیر اثنی عشری در تفسیر این آیه این چنین آمده: به اتفاق علمای خاصه واكثرعلمای عامه این آیه درشأن حضرت علی (ع) نازل شد اما خاصه مانند: ابن بابویه شیخ مفید، شیخ طوسی،طبرسی …روایت نموده اند ازابن عباس به یك مضمون كه حضرت علی (ع) از متاع دنیا بیش از چهار درهم نداشت یك درهم را در شب انفاق نمود یكی را در روز پنهانی و یكی را آشكارا پس این آیه شریفه دربارة آن حضرت نازل شد.[4]

در تفسیر مجمع البیان در تفسیر این آیه اینچنین آمده: ابن عباس می گوید این آیه درباره حضرت علی (ع) نازل گشت زیرا او چهاردرهم داشت یك درهم در روز یك درهم در شب یك درهم در پنهانی ویك درهم آشكارا انفاق نمود وهمین مطلب ازامام جعفر صادق و امام محمد باقر(ع)نقل شده است.

 وازابوذرواوزاعی نقل شده كه این آیه در مورد انفاق اسبان درراه خدا نازل گشته است و بعضی گفته اند این آیه عمومیت دارد و هر كسی به این كیفیت درراه خدا انفاق كند مشمول آن خواهد بود بنابراین ما می گوئیم این آیه نخست دربارة علی(ع) نازل گشت وهركسی به این نحو انفاق كند مشمول حكم آن نیز می باشدولی چون علی (ع) برهمه سبقت داشته است دارای فضیلت بیشتری می باشد .

سپس خداوند كیفیت انفاق و پاداش آنرا یاد آوری می كند. «الَّذِینَ یُنْفِقُونَ اَمْوالَهُم بِالَّیْلِ وَ النَّهارِ سِرَّاً وَ عَلانِیهً»  آنانكه مالهای خود را در شب وروز، پنهان وآشكارا انفاق می كنند یعنی در تمام حالات انفاق می كنند زیرا صدقات وقتی غیر از این اوقات ندارند «اَفَلَهُم اَجْرُهُم عندَ رَبَّهِمْ» پاداش آنها نزد خداست.

وجه اینكه حرف «فاء» در«فَلهَم» دراینجا آمده اینست كه برساند پاداش در اثرانفاق دراطاعت خدا بدست می آید و لاخَوْفٌ عَلَیْهِمْ خوفها و وحشتهای قیامت برآنها نیست وآنان درقیامت محزون و غمناك نمی باشند و بعضی گفته اند یعنی ازنابودشدن پاداش و نقصان آن خوفی بر آنها نیست و در اثرآن محزون نمی گردند.1

در تفسیر طبری در ذیل این آیه اینچنین آمده :

سبب این آیه آن بود كه امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب كرّم الله وجهه چهاردرم داشت یكی بشب بداد و یكی بروز بداد ویكی اندر نهان بداد و یكی آشكارا بداد ایزد تعالی آن ازوی بپسندید و بروی ثنای كرد و این آیت بفرستاد.[5]

در تفسیر كشف الاسرار در مورد این آیه چنین آمده :

این آیت درشأن علی (ع) آمد: چهارم درم داشت ودر همةخاندان وی جزآن نبود هر چهاردرم بدرویشان داد یك درم شب ،یكی بروز ،یكی پنهان ،یكی آشكارا رب العالمین او را بدان بستود و در شأن وی آیت فرستاد. این آن صدقه است كه در خبر می آید، كه یك درم بشیئی دارد بر صد هزار درم سبق درهم مائه الف درهم –گفتند- یا رسول الله این چگونه باشد گفت: رجل له در همان «فاخذ اجود هما و تصدق به و رجل له مال كثیر فاخرج من عرضها ماة الف فتصدق بها» و گفته اند كه رب العزه چون مسلمانانرا تحریض كرد بر نقفة اصحاب صفه- عبدالرحمن عوف مال بسیار با ایشان داد به روز، چنانكه هر كس می دید و علی(ع) یك وسق خرماكه شصت صاع باشد با ایشان برد شب، و هیچكس آن ندید، رب العالمین در شأن ایشان هردوآیت فرستاد.[6]

نتیجه ای كه از بررسی تطبیقی مفسران شیعه و سنی در مورد این آیه بدست آمده عبارت است از :

مفسران شیعه و سنی همه در تفاسیرخود ذكر كرده اند كه آیه در شأن امام(ع) نازل شده است و همگی نیز متفق القولندكه امام علی (ع) چهاردرهم داشت یكی رادر شب و یكی را درروز یكی را سرّی و یكی را آشكارا صدقه دادند، كه هر كدام از انواع این انفاقها شامل حكمتی بوده است.

از آیات دیگری كه شأن نزول آن در مورد حضرت امیر(ع) است آیه 59 از سوره نساء است كه دیدگاه مفسران شیعه و سنی را در مورد این آیه ذكر می كنیم :

یأَیُّهَا الَّذینَ ءَامَنُوا أَطِیعُوا اللهَ و أطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُوْلِی الأمْرِ مِنْكُم فَإِن تَنزْعتُمْ فِی شَیءٍ فَرُدُّوُه إِلَی اللهِ و الرَّسُولِ إن كُنْتُمْ تُومِنُونَ بِاللهِ و الْیَوْمِ الْأَخِرِ ذَلِكَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلاً. نساء 59

ترجمه: ای كسانی كه ایمان آورده اید اطاعت كنید خدارا و اطاعت كنید پیامبر خدا و اولوالامر (=اوصیای پیامبر) را ….

در بیان این آیه در بحث تفسیری چیزی در مورد امام علی (ع) نیاورده شده ولی دربحث روایتی علامه طباطبایی بحثهایی در مورد امام علی (ع) داشته كه توضیح می دهیم.

در تفسیر برهان از ابن بابویه روایت شده كه وی به سند خود از جابر بن عبدالله انصاری نقل كرده كه گفت: وقتی خدای عزوجل آیة شریفة «یأَیُّهَا الَّذینَ ءَامَنُوا أَطِیعُوا اللهَ و أطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُوْلِی الأمْرِ مِنْكُم… »را بر پیامبر(ص) گرامیش محمد(ص) نازل كرد. من به آن جناب عرضه داشتم یارسول الله خدا و رسولش را شناختیم اوالامر كیست؟ كه خدای تعالی طاعت آنان كردن را دوشادوش طاعت تو قرارداده فرمود: ای جابر آنان جانشینان منندو امامان مسلمین بعد ازمنند كه اولشان علی(ع) و امام حسن و امام حسین(ع) و … می باشند.

علامه می فرماید: در تفسیر عیاشی از عمروبن سعد ازابی الحسن(ع) حدیثی مثل این آمده كه در تفیسر أَطِیعُوا اللهَ و أطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُوْلِی الأمْرِ مِنْكُم فرمود: این آیه دربارة علی (ع) و نیز دربارة ائمه نازل شده كه خدای تعالی آنان را در جای انبیاءجانشین آنان قرارداده با این تفاوت كه آنان نه چیزی را حلال می كنند، ونه چیزی را كه حلال است تحریم می كنند،ودرتفسیر عیاشی است كه در روایت ابی ابصیر از امام باقر(ع) آمده كه فرموند آیه شریفة: «أَطِیعُوا اللهَ و أطِیعُوا الرَّسُولَ »  دربارة علی بن ابیطالب(ع) نازل شده من عرضه داشتم مردم می گویند اگر دربارة علی نازل شده چرا نام علی(ع) و اهل بیتش در قرآن نیامده امام ابو جعفر(ع) فرمود: به ایشان بگویید به همان دلیل كه خدای تعالی نماز را در قرآن مجیدش واجب كرده ولی نام از سه ركعت و چهار ركعت نبرد، تا آن كه رسول خدا(ص) نماز را برای مردم تفسیر كردوبه همان دلیل كه حج را واجب ولی نفرمود: هفت طواف كنید تا آن كه رسول خدا (ص) آن را تفسیرفرمود همچنین فرمود خدای تعالی آیه: «أَطِیعُوا اللهَ و أطِیعُوا الرَّسُولَ» را دربارة علی و حسن و حسین (ع) نازل كرد و لی نام آنرا نبرد. این رسول خدا (ص) بود كه فرمود« من كنت مولاه فهذا علی مولاه» هر كس كه من به حكم «أَطِیُعوا الرَّسُولَ» مولای اویم علی به حكم «أُوْلِی الأَمْرِ مِنْكُمْ» مولای اوست و نیز دربارة همة اهل بیتش فرمود «اوصیكم بكتاب الله و اهل بیتی انی سالت الله ان یفرق بینهما حتی یوردهما علی الحوض فاعطانی ذلك» من شمارا وصیت می كنم به كتاب خدای تعالی واهل بیتم من از خدای تعالی خواسته ام بین آن دو را جدایی نیندازد تا هر دو را كنار حوض به من وارد كند وخدای تعالی این درخواستم را به من داد.

و نیز فرمود: پس شما ای مسلمانان به اهل بیت من چیز یاد ندهید،كه آنان اعلم ازشمایند، اهل بیت من شمارا تا قیامت از هیچ در هدایتی بیرون نمی كنند و به هیچ ضلالتی داخل نمی سازند و اگر رسول خدا (ص) بیان نمی كرد كه اولامر چه كسانی هستند قطعاً آل عباس وآل عقیل و آل فلان ساكت نمی نشستند وادعای خلافت و اوالأمری می كردند، ولی چون خدای تعالی دركتابش نازل كرده بود كه «إِنَّما یُرِیدُ الله لِیُذْهِبَ عَنْكُمْ الرِجْسَ اَهْلَ بیت ویُطَّهِرَكُمْ تَطْهیرا» همه می دانستند كه منظوراز اهل بیت علی و حسن و حسین(ع) هستند چون رسول در خانه ام سلمه دست علی و فاطمه و حسن و حسین (ع) را گرفت وداخل كسائشان كرد، وام سلمه عرضه داشت، آیا من از اهل تو نیستم؟ فرمودتوعاقبت بخیری ولی ثقل من و اهل من و اهل بیت من اینهایند.1

 استاد محقق آیت اله مكارم شیرازی در تفسیر این آیه اینچنین می گوید:این آیه دربارة یكی از مهمترین مسائل اسلامی ،یعنی مسئله رهبری بحث می كند و مراجع واقعی مسلمین را در مسائل مختلف دینی و اجتماعی مشخص می سازد. نخست به مردم با ایمان دستور می دهد كه از خداوند اطاعت كنند ،درمرحله بعد فرمان به پیروی از پیامبر(ص) می دهد ،و درمرحله سوم فرمان به اطاعت از اولوالامرمی دهد كه از متن جامعه اسلامی برخاسته و حافظ دین و دنیای مردم است.دربارة اینكه منظور از اولوالامر چیست درمیان مفسران اسلام سخن بسیاراست كه می توان آن را در چند جمله خلاصه كرد:

1-جمعی از مفسران اهل تسنن معتقدند كه منظورازاولوالامرزمامداران وحكام ومصادردرامورند، در هر زمان و درهرمحیط وهیچگونه استثنایی برای آن قائل نشده اند و نتیجة آن این است كه مسلمانان موظف باشندازهرحكومتی به هر شكل پیروی كنند حتی اگرحكومت مغول باشد .

2-بعضی دیگر از مفسران مانند نویسنده تفسیرالمناروتفسیرفی ضلال القرآن وبعضی دیگرمعتقدند كه منظور از اولوالامرنمایندگان عموم طبقات، حكام وزمامداران وعلما وصاحب منصبان درتمام شئون زندگی مردم هستند، اما نه بطورمطلق وبدون قیدوشرط بلكه اطاعت آنها مشروط به این است كه برخلاف احكام و مقررات اسلام نبوده باشد.

3-به عقیده بعضی دیگر منظورازاولی الامرزمامداران معنوی و فكری، یعنی علما ودانشمندانند، دانشمندانی كه عادل باشندوبه محتویات كتاب وسنت آگاهی كامل داشته باشند.

4-بعضی از مفسران اهل تسنن معتقدند كه منظورازاین كلمه منحصراً خلفای چهارگانه نخستینند، وغیرآنها را شامل نمی شود ؛وبنابراین در اعصاردیگراولی الامروجود خارجی نخواهد داشت.

5-بعضی دیگر از مفسران اولوالامررا به معنی صحابه ویاران پیامبر(ص) می دانند.

6- احتمال دیگری كه در تفسیر اولوالامرگفته شده است كه منظورفرماندهان لشكراسلامند.

7-همه مفسران شیعه دراین زمینه اتفاق نظردارندكه منظورازاولوالامرامامان معصوم می باشندكه رهبری مادی ومعنوی جامعه اسلامی درتمام شئون زندگی ازطرف خداوندوپیامبر(ص) به آنها سپرده شده است ،و غیرآنها را شامل نمی شود، والبته كسانی كه ازطرف آنهابه مقامی منصوب شوند وپستی رادرجامعة اسلامی به عهده بگیرند با شروط معینی اطاعت آنها لازم است نه به خاطر اینكه اولوالامرند، بلكه به خاطر اینكه نمایندگان اولوالامرمی باشند.

استادمحقق این تفاسیررابه طورفشرده بررسی كرده كه توضیح می دهیم:

شك نیست كه تفسیراول به هیچ وجه به مفهوم آیه وروح تعلیمات اسلام سازگارنیست وممكن نیست كه پیروی از هرحكومتی بدون قیدوشرط درردیف اطاعت خدا و پیامبر(ص)باشد،وبه همین دلیل علاوه برمفسران شیعه مفسران بزرگ اهل تسنن نیزآن رانفی كرده‎اند.

واما تفسیر دوم نیزبااطلاق آیة شریفه سازگارنیست، زیرا آیه اطاعت اولوالامررا بدون قید و شرط لازم وواجب شمرده است.

تفسیر سوم یعنی تفسیراولوالامربه علما ودانشمندان عادل وآگاه ازكتاب وسنت، نیزبااطلاق آیه سازگارنیست، زیرا پیروی از علما ودانشمندان شرائطی دارد، از جمله اینكه گفتار آنها بر خلاف كتاب و سنت نباشد ،بنابراین اگر آنها مرتكب اشتباهی شوند (چون معصوم نیستند، و اشتباه می كنند) و یا به هر علت دیگرازحق منحرف شوند، اطاعت آنها لازم نیست درصورتی كه آیه اطاعت اولوالامررابه طور مطلق همانند اطاعت پیامبر(ص) لازم شمرده است، به علاوه اطاعت از دانشمندان دراحكامی است كه ازكتاب و سنت استفاده كرده اند، بنابراین چیزی جز اطاعت خدا و پیامبر(ص) نخواهد بودونیازی به ذكرندارد. تفسیر چهارم(منحصر ساختن به خلفای چهارگانه نخستین)مفهومش این است كه امروز مصداقی برای اولوالامر در میان مسلمان وجودنداشته باشدبه علاوه هیچگونه دلیلی برای این تخصیص دردست نیست.

تفسیر پنجم و ششم یعنی اختصاص دادن به صحابه و یا فرماندهان لشكر نیز همین اشكال را دارد یعنی هیچگونه دلیلی براین تخصیص نیز دردست نیست .جمعی ازمفسران اهل تسنن مانند محمد عبده دانشمند معروف مصری به پیروی از بعضی ازكلمات مفسرمعروف فخررازی خواسته اند احتمال دوم«اولوالامر»همه نمایندگان طبقات دیگررا با چند قید و شرط بپذیرند، از جمله اینكه مسلمان باشند (آنچنان كه از كلمه «منكم»درآیه استفاده می شود) وحكم آنها برخلاف كتاب و سنت نباشد وازروی اختیارحكم كنند، نه اجبار،وموافق با مصالح مسلمین حكم نمایند، وازمسائلی سخن گویند كه حق دخالت درآن داشته باشند،(نه مانند عبادات كه مقررات ثابت ومعینی دراسلام دارند) ودرمسئله ای كه حكم می كنند، نص خاصی از شرع نرسیده باشد و علاوه بر همة اینها به طور اتفاق نظر بدهند .و از آنجا كه آنها معتقدند مجموع امت یا مجموع نمایندگان آنها گرفتار اشتباه و خطا نمی شوند ،و به عبارت دیگر مجموع امت معصومند، نتیجه این شروط آن می شود كه اطاعت از چنین حكمی به طور مطلق و بدون هیچگونه قید و شرط همانند اطاعت از پیامبر(ص) لازم باشد،( ونتیجه این سخن حجت بودن «اجماع» است) ولی باید توجه داشت كه این تفسیر نیزاشكالات متعددی دارد زیرا :اولا –اتفاق نظردرمسائل اجتماعی درموارد بسیار كمی روی می دهد و بنابراین یك بلاتكلیفی و نابسامانی در غالب شئون مسلمین بطور دائم وجود خواهد داشت ،و اگر آنها نظریه اكثریت را بخواهند بپذیرند این اشكال پیش می آید كه اكثریت هیچگاه معصوم نیست ،وبنابراین اطاعت از آن به طور مطلق لازم نمی باشد . ثانیاً – در علم اصول ثابت شده كه هیچگونه دلیلی برمعصوم بودن «مجموع امت»، منهای وجود امام معصوم دردست نیست. ثالثاً –یكی از شرائطی كه طرفداران این تفسیرذكركرده بودند،این بودكه حكم آنها بر خلاف كتاب و سنت نباشد باید دید تشخیص این موضوع كه حكم آنها مخالف سنت است یا نیست با چه اشخاصی است،حتماً با مجتهدان وعلمای آگاه از كتاب و سنت است و نتیجه این سخن آن خواهد بود كه اطاعت ازاولوالامر بدون اجازة مجتهدان وعلماءجایزنباشد، بلكه اطاعت آنها بالاتر از اطاعت اولوالامر باشد و این با ظاهر آیة شریفه سازگار نیست.

درست است كه آنها علما ودانشمندان را نیزجزاولوالامرگرفته اند ولی درحقیقت مطابق این تفسیر علما ومجتهدان به عنوان ناظر و مرجع عالیتر از سایر نمایندگان طبقات شناخته شده اند، نه مرجعی درردیف آنها، زیرا علما و دانشمندان بایدبركار دیگران از نظرموافقت با كتاب و سنت نظارت داشته باشند و به این ترتیب مرجع عالی آنها خواهند بود واین با تفسیر فوق سازگار نیست. بنابراین تفسیر فوق از جهات متعددی مواجه با اشكال است وتنها تفسیری كه ازاشكالات گذشته سالم می ماند .تفسیر هفتم یعنی تفسیراولوالامر به رهبران وامامان معصوم است، زیرا این تفسیر با اطلاق وجوب اطاعت كه ازآیه فوق استفاده می شود كاملا سازگار است ،چون مقام «عصمت» امام، اورا از هرگونه خطا و اشتباه وگناه حفظ می كند، وبه این ترتیب فرمان او همانند فرمان پیامبر(ص) بدون هیچگونه قیدوشرطی واجب الاطاعه است، وسزاوار است كه در ردیف اطاعت اوقرارگیرد وحتی بدون تكرار «اطیعوا» عطف بر «رسول» شود. جالب توجه اینكه بعضی ازدانشمندان معروف اهل تسنن ازجمله مفسرمعروف فخررازی درآغاز سخنش درذیل این آیه به این حقیقت اعتراف كرده می گوید:

كسی كه خدا اطاعت او را به طور قطع و بدون چون و چرا لازم بشمرد حتماً باید معصوم باشد، زیرا اگرمعصوم ازخطا نباشدبه هنگامی كه مرتكب اشتباهی شودخداوند اطاعت او را لازم شمرده و پیروی ازاورادرانجام خطا لازم دانسته، واین خود یك نوع تضاد درحكم الهی ایجاد می كند زیرا از یك طرف انجام آن عمل ممنوع است و از طرف دیگر پیروی از «اولوالامر»لازم است و این موجب اجتماع«امر»و«نهی» می شود.

بنابراین از یك طرف می بینیم خداوند اطاعت فرمان اولوالامر را بدون هیچ قید و شرطی لازم دانسته و ازطرف دیگراگراولوالامر معصوم ازخطا نباشد چنین فرمانی صحیح نیست ،ازاین مقدمه چنین استفاده می كنیم كه اولوالامر كه در آیه فوق به آنها اشاره شده حتماً باید معصوم بوده باشند.

فخررازی سپس چنین ادامه می دهدكه این معصوم یا مجموع امت است ویا بعضی از امت اسلام، احتمال دوم قابل قبول نیست، زیرا ما باید این بعضی را بشناسیم و به او دسترس داشته باشیم، درحالی كه چنین نیست و چو ن این احتمال از بین برود ،تنها احتمال اول باقی می ماند كه معصوم مجموع این امت است،واین خود دلیلی است براینكه اجماع و اتفاق امت حجت وقابل قبول است ،و ازدلائل معتبر محسوب می شود.

همانطور كه می بینیم فخررازی با اینكه معروف به اشكال تراشی درمسائل مختلف علمی است دلالت آیه را براینكه اولوالامرباید افراد معصومی باشند پذیرفته است،منتهاازآنجا كه آشنائی به مكتب اهل بیت (ع) وامامان ورهبران این مكتب نداشته این احتمال را كه اولوالامر اشخاص معینی از امت بوده باشند نادیده گرفته است، وناچارشده كه اولوالامر را به معنی مجموع امت (یا نمایندگان عموم طبقات مسلمانان) تفسیركند، درحالی كه این احتمال قابل قبول نیست، زیرا همانطوركه گفتیم اولوالامربایدرهبرجامعة اسلامی باشد وحكومت اسلامی وحل وفصل مشكلات مسلمین به وسیلة اوانجام شود ومیدانیم حكومت دستجمعی عموم وحتی نمایندگان آنها به صورت اتفاق آراء عملا امكان پذیرنیست، زیرا درمسائل مختلف اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و اخلاقی و اقتصادی كه مسلمانان با آن روبروهستند، به دست آوردن اتفاق آراء همة امت یا نمایندگان آنها غالباً ممكن نیست، وپیروی ازاكثریت نیز پیروی از اولوالامر محسوب نمی شود،بنابراین این لازمة سخن فخررازی وكسانی كه ازدانشمندان معاصرعقیده اوراتعقیب كرده اند این می شود كه عملا اطاعت از اولوالامرتعطیل گردد،و یا به صورت یك موضوع بسیار نادر واستثنائی درآید. از مجموع بیانات فوق نتیجه می گیریم كه آیة شریفه تنها رهبری پیشوایان معصوم كه جمعی از امت را تشكیل می دهند اثبات می كند.

در اینجا ایراد هائی به تفسیر فوق شده كه از نظر رعایت بی طرفی در بحث باید مطرح گردد :

1-اگر منظور از اولوالامر، امامان معصوم باشند با كلمه«اولی» كه به معنی جمع است سازگار نیست، زیرا امام معصوم درهرزمان یك نفر بیش نمی باشد پاسخ این سوال چنین است زیرا امام معصوم در هر زمان اگرچه یك نفر بیش نیست ولی درمجموع زمانها افراد متعددی را تشكیل می دهند و می دانیم آیه تنها وظیفة مردم یك زمان را تعیین نمی كند.

2-اولوالامر مطابق این معنی در زمان پیامبر(ص) وجود نداشته، ودر این صورت چگونه فرمان به اطاعت ازوی داده شده است؟

پاسخ این سئوال از گفته بالا نیز روشن می شود، زیراآیه منحصر به زمان معینی نیست ووظیفة مسلمانان را درتمام اعصار وقرون روشن می سازد، و به عبارت دیگرمی توانیم چنین بگوئیم كه اولوالامر درزمان پیامبر(ص) خود پیامبر(ص) بود زیرا پیغمبر اكرم(ص) دو منصب داشت یكی منصب«رسالت» كه درآیه به عنوان اطیعوا الرسول ازاو یادشده ودیگرمنصب «رهبری وزمامداری امت اسلامی»كه قرآن به عنوان اولوالامرازآن یادكرده ، بنابراین پیشوا ورهبر معصوم در زمان پیامبر (ص)خودپیامبر(ص) بود كه علاوه بر منصب رسالت و ابلاغ احكام اسلام، این منصب را نیز به عهده داشت، وشاید تكرار نشدن «اطیعوا» در بین «رسول» و «اولوالامر» خالی از اشاره به این معنی نباشد، و به عبارات دیگر منصب «رسالت» و منصب «اولوالامر» دو منصب مختلف است كه در وجود پیامبر(ص) یكجا جمع شده ولی در امام از هم جدا شده است وامام تنها منصب دوم را دارد.

3-اگر منظور از اولوالامر امامان و رهبران معصوم است، پس چرا در ذیل آیه كه مسئلة تنازع و اختلاف مسلمانان را بیان میكند می گوید:

«فَاِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَیءٍ فَرُدُّوُه إلی اللهِ وَالرَّسُولِ إنْ كُنْتُمْ تُومنُونَ بِاللهِ وَالْیَوْمِ الْأَخِرِذلِكَ خَیْرٌوَ أَحْسَنُ تَأوِیلاً» : «اگر در چیزی اختلاف كردید آن را به خدا و پیامبر(ص) ارجاع دهید اگرایمان به پروردگار و روز بازپسین دارید، این برای شما بهتر وپایان و عاقبتش نیكوتر است- همانطور كه می بینیم در اینجا سخنی از اولوالامر به میان نیامده و مرجع حل اختلاف تنها خدا (كتاب الله قرآن) پیامبر(سنت) معرفی شده است. در پاسخ این ایراد بایدگفت:اولاد این ایرادمخصوص تفسیر دانشمندان شیعه نیست بلكه به سایر تفسیرها نیزبا كمی دقت متوجه می شود و ثانیاً شكی نیست كه منظور از اختلاف وتنازع در جملة فوق ،اختلاف وتنازع دراحكام است نه درمسائل مربوط به جزئیات حكومت و رهبری مسلمین، زیرا در این مسائل مسلماً باید از اولوالامراطاعت كرد (همانطور كه در جملة اول آیه تصریح شده) بنابراین منظور از آن اختلاف دراحكام و قوانین كلی اسلام است كه تشریح آن با خدا وپیامبر(ص) است زیرا می دانیم امام فقط مجری احكام است، نه قانونی وضع می كند و نه نسخ می كند، بلكه همواره در مسیر اجرای احكام خدا وسنت پیامبر(ص) است، لذا در احادیث اهل بیت(ع) می خوانیم كه اگر از ما سخنی بر خلاف كتاب الله و سخن پیامبر(ص) نقل كردند هرگز نپذیرند، محال است ما چیزی بر خلاف كتاب الله و سنت پیامبر(ص) بگوئیم، بنابراین نخستین مرجع حل اختلاف مردم در احكام و قوانین اسلامی خدا و پیامبر(ص) است كه براووحی می شود و اگر امامان معصوم بیان حكم می كنند، آن نیز ازخودشان نیست بلكه ازكتاب الله ویا علم و دانشی است كه از پیامبر(ص) به آنها رسیده است و به این ترتیب علت عدم ذكر اولوالامر در ردیف مراجع حل اختلاف در احكام روشن می گردد.

گواهی احادیث

در منابع اسلامی نیز احادیثی وارده شده كه تفسیر اولوالامر را به امامان اهل بیت تأیید می كند از جمله :

1-مفسر مشهور اسلامی ابوحیان اندلسی مغربی(متوفی سال 756)در تفسیر بحر المحیط می نویسد كه این آیه در حق علی(ع) و ائمة اهل بیت(ع) نازل گردیده است.

2-دانشمند اهل تسنن ابوبكر بن مؤمن الشیرازی در رسالة اعتقاد(طبق نقل مناقب كاش) از ابن عباس نقل می كندكه آیةفوق دربارة علی (ع) نازل شد، هنگامی كه پیامبر(ص) او را در(غزوه تبوك) در مدینه بجای خود گذارد، علی (ع) عرض كرد: ای پیامبر! آیا مرا همانند زنان و كودكان در شهر قرار می دهی پیامبر(ص) فرمود:

اما ترضی ان تكون منی بمنزله هارون من موسی حین قال اخلفی فی قومی و اصلح فقال عزو جل  «اولی الامر منكم»: آیا دوست نداری نسبت به من همانند هارون( برادر موسی) نسبت به موسی (ع) بوده باشی، آن زمانی كه موسی به او گفت: درمیان بنی اسرائیل جانشین من باش و اصلاح كن، سپس خداوند عزو جل فرمود:« واولی الامر منكم».

شیخ سلیمان حنفی قندوزی كه از دانشمندان معروف اهل تسنن است در كتاب ینابیع الموده از كتاب «مناقب» از «سلیم بن قیس هلالی» نقل می كند كه روزی مردی به خدمت علی (ع) آمد و پرسید: كمترین چیزی كه انسان در پرتو آن جزء مومنان خواهد شد چه چیز است؟ و نیز كمترین چیزی كه با آن جزء كافران و یا گمراهان می گردد كدام است؟ امام فرمود: اما كمترین چیزی كه انسان به سبب آن در زمره گمراهان در می آید این است كه حجت و نمایندة خدا و شاهد و گواه او را كه اطاعت و ولایت او لازم است نشناسد، آن مرد گفت: یا امیر المومنین آنهارا برای من معرفی كن، علی(ع) فرمود: همانا كه خداوند درردیف خود و پیامبر(ص) قرارداده وفرموده: «یا اَیُّهاَ الَّذینَ آمَنوُا اَطْیعُوا اللهَ واَطیعُواالرّسولَ وَأُوْلِی الْأَمْرِمِنْكُمْ». آن مرد گفت فدایت شوم باز هم روشنتر بفرما علی(ع) فرمود: همانهایی كه رسول خدا در موارد مختلف ودر خطبة روز آخر عمرش از آنها یاد كرده و فرمود: انی تركت فیكم امرین لن تضلوا بعدی ان تمسكتم بهما كتاب الله و عترتی اهلبیتی: من در میان شما دوچیز بیادگار گذاشتم كه اگر دست به دامن آنها بزنید هرگز بعدازمن گمراه نخواهید شد كتاب خدا و خاندانم.

4-و نیز همان دانشمند در كتاب «ینابیع الموده» می نویسد كه صاحب كتاب مناقب از تفسیر مجاهد نقل كرده كه این آیه دربارة علی (ع) نازل شده است.

5-روایات متعددی درمنابع شیعه مانند كتاب كافی و تفسیر عیاشی و كتب صدوق و غیر آن نقل شده كه همگی گواهی می دهند كه منظورازاولوالامر ائمة معصومین می باشند وحتی دربعضی از آنها نام امامان یك یك صریحاً ذكر شده است.1

 استاد محسن قرائتی در تفسیر این آیه می گوید :

به نقل ابن عباس وقتی پیامبر اسلام هنگام عزیمت به تبوك علی (ع) را درمدینه به جای خود نهاد و فرمود:«انت بمنزله هارون من موسی» این آیه نازل شد.

نكته ها

نام اولی الامر در كنار نام خدا ورسول همراه با اطاعت مطلق، نشان آن است كه مسئول حكومت و نظام اسلامی بایدا زقداست والایی برخوردار باشد طبق روایات متعدد منظور از اولی الامرائمه اهل بیت هستند.[7]

در تفسیر اثنی عشری در بیان این آیه اینچین آمده: ازجابربن عبدالله انصاری كه گفت:ازپیامبر(ص) پرسیدم كه من خدا و رسول او را می دانم و می شناسم اما اولی الامر را نمی دانم؟ فرمود:«یا جابرهم خلفائی وائمه المسلمین اولهم علی بن ابی طالب (ع)» ای جابر ایشان جانشینان من و امامان مسلمین اند بعد من اول ایشان علی (ع) بعدازاو حسن (ع) بعدازاوحسین (ع) …محمد بن باقر(ع) واودرتورات معروف به باقر(ع) است تواورا دریابی ای جابراورا چون دریابی سلام من به او رسان.وبعد حضرت یك یك ائمه را نام می بردتا آنكه چون به حجت قائم(عج) رسید فرمود كه: نام او نام من باشد و كنیه اش كنیه من. حق تعالی مشارق و مغارب را به دست او بگشاید و او از شیعه خود غائب گردد بروجهی كه ازغایت طول مدت هیچكس تصدیق به وجود او نكندـ مگر مؤمنی كه حق تعالی قلب اورا به ایمان امتحان كرده باشد.[8] در تفسیر مجمع البیان مرحوم طبرسی در مورد این آیه اینچنین می گوید: مفسران در مورد «اولی الامر»دو منظور دارند: 1-ابو هریره و ابن عباس بنا بیكی ازدوروایت میمون و ابن مهران و سدی می گویند: منظورهرامیروزمامداری است مختار جبایی وبلخی وطبری نیز همین است. 2- جابربن عبدالله وابن عباس بنا بروایت دیگرو مجاهدوحسن وعطا وجماعتی گویند منظور علمااست.كه این دو قول عامه است.

لكن اصحاب ما از امام باقروامام صادق (ع) روایت كرده اندكه: منظوراز«اولی الامر» ائمة اهل بیت است كه خداوند طاعت ایشان را بطور مطلق واجب ساخته است همانطوری كه طاعت خدا و پیامبررا واجب گردانیده است. اطاعت مطلق شخص یا اشخاص در صورتی واجب می شود كه معصوم باشند و ظاهروباطن ایشان یكی باشدوازاشتباه وامربه كار زشت، مصون باشند. بدیهی است كه علما وزمامداران چنین صفاتی ندارند و خداوند برتر از این است كه مردم را با طاعت بدون قید و شرط افرادی امركند كه مرتكب معصیت می شوندیامیان گفتاروكردارشان اختلاف است .شاهد این مطلب این است كه خداوند اطاعت او«اولی الامر» را در ردیف اطاعت از پیامبر و خدا قرار داده است و این خود نشان می دهدكه«اولی الامر» ازهمه مردم بالاترندوپیامبر(ص) ازایشان برترو خداازهمگی برتر است .بدیهی است كه تنها ائمة بعدی ازآل پیغمبر چنین مزیتی دارندنه دیگران. آنان كسانی هستند كه امامت و عصمت ایشان به ثبوت رسیده وتمام مسلمین بربلندی رتبه و عدالت ایشان اتفاق دارند.[9] درتفسیر كشف الاسرار در ذیل آیه چنین آمده: آورده كه اولی الامر خالدولیداست وگفته اندخلفاء راشدین اند: ابوبكر،عمر،عثمان،علی(ع).[10]

 در تفسیرطبری نیزدرمورد امام علی(ع) چیزی نگفته است.

آنچه از این بحث به دست می آید اینست كه مفسران شیعه شأن آیه مذكوررادرمورد امام علی(ع) و اهلبیت می دانند درحالیكه مفسران اهل سنت گاهی آنرا به خلفاءراشدین نسبت داده گاهی شأن نزول آنرا درمورد كسانی غیرازامام علی (ع) می دانند و هردوگروه ازمفسران درمورد شأن نزول این آیه متفق القول نیستند.

از آیات مهمی كه درموردحضرت امیر(ع)و امامت اودرقرآن به آن اشاره شده آیه3 ازسوره مائده می باشدكه به توضیح آن می پردازیم :

حُرِّمَتْ عَلَیْكُمُ الْمَیْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنزِیرِ وَ مَآ اُهِلَّ لِغَیرِاللهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَ الْمُوقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّیَةُ وَ النَّطِیحَةُ وَمَآ أَكَلَ الَّسُبُع إلّا مَا ذَكَّیْتُم وَ مَا ذُبِحَ عَلَی النُّصُبِ وَأَن تَسْتَقْسِمُوا بِالْأزلمِ ذَلِكُم فِسْقُ الْیُومُ یَئِسَ الَّذینَ كَفَروُاْ مِن دِیِنكُمْ فَلَا تَخْشُوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَكْمَلُتَ لكُمْ دِینَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْكُمْ نِعْمَتی وَ رَضِیتُ لَكُم الإسْلمَ دیناً فَمَنِ اضْطُرَّفِی مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجَا‎‎‎نِفٍ لِإْتْمٍ فَإنَّ اللهَ غَفُورٌ رحیمٌ.المائده 3

ترجمه : گوشت مردار،وخون،وگوشت خوك، ….امروز دین شمارا كامل كردم ونعمت خود را بر شما تمام نمودم؛ ……

علامه درتفسیراین آیه بیان می كند: از آیةزیرنیزكه می گوید:

وَدَّكَثِیرٌ مِنْ اَهْلِ الْكِتبِ لَوْیَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إیَمنِكُمْ كُفّاراً حَسَداً مِنْ عِندِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِمَاَتَبَیَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاَعْفُوا وَ اصْفَحُوا حَتّی یَأْتِیَ اللهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللهَ عَلی كُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ.

این وجه خود مؤید روایاتی است كه می گوید آیه شریفه مورد بحث در روزغدیرخم درمورد ولایت علی (ع) نازل شد یعنی روزهیجدهم ذی الحجه سال دهم هجرت، وبنابراین دوفقره آیه به روشنترین ارتباط مرتبط می شود وهیچك ازاشكالات گذشته هم وارد و متوجه نمی شود. آری مادام كه امر دین قائم به شخص معینی باشد دشمنان آن می توانند این آرزو را در سر بپرورانند كه با از بین رفتن آن شخص دین هم از بین می رود، ولی وقتی قیام به حاملی شخص مبدل به قیام با حاملی نوعی شد، آن دین به حد كمال می رسد و از حالت حدوث به حالت بقا متحول گشته، نعمت این دین تمام می شود و این بعید نیست كه جمله «حَتَّی یَأتِیَ اللهُ بأَمْرِهِ» تا خدا امر خود بیاورد.

بحث روایتی: در كتاب غایه المرام ازكتاب فضائل علی (ع) واوازابی المؤیدموفق بن احمدواواز سید الحفاظ شهرداربن شیرویه فرزند شهردار دیلمی نقل كرده كه:

وی از همدان نامه ای به من نوشت و در آن نوشته بود كه ابوالفتح عبدوس بن عبدالله بن عبدوس همدانی در نامه اش به من نوشت كه عبدالله بن اسحاق بغوی برایم حدیث كرده كه حسین بن علیل غنوی برایم حدیث كرده كه محمد بن عبد الرحمن زارع برایم حدیث كرد كه قیس بن حفص برایم روایت كرده كه علی بن الحسین نقل كرد كه ابو هویره از ابی سعید خدری برایم نقل كرد كه رسول خدا (ص) در آن روزی كه مردم را به جمع شدن در غدیر خم دعوت فرمود دستور داد زیر درختی را كه در آنجا بود از خاروخاشاك بروبند؛ و آن روز، روز پنج شنبه بود؛ همان روز بود كه مردم را به سوی پیروی از علی (ع) دعوت نموده بازوی او را گرفت و بلند كرد بطوری كه مردم سفیدی زیر بغل آنجناب را دیدند، و این دواز یكدیگر جدا نشدند تا آنكه آیة شریفه: «اَلْیُومُ اَكْمَلتُ لَكُمْ دِینكُمْ و» نازل گردید. پس رسول خدا (ص) به مژدگانی اینكه دین به حد كمال رسید و نعمت خدا تمام شد و پروردگار از رسالتش و از ولایت علی(ع) راضی شده، الله اكبر گفت و سپس گفت: «اَللَّهُم و اِلَ من والاه و عادِ مَنْ عَاداهُ و انْصُرْ مَنْ نَصَره و اخذُول مَن خَذَلَه»، آنگاه حسابن ثابت چند شعر سراید: در روز غدیر خم پیامبرشان به بانك بلند ندایشان درداد، غدیری كه در سرزمین خم قرار داشت، وای كاش مردم جهان بودند، ورسول خدا (ص) را در حال ندا می دیدند كه می گفت: آیا من سرپرست و ولی شما هستم؛ و مردم در پاسخش بدون هیچ پرده پوشی گفتند معبود تو مولای ما و خود تو ولی ما هستی و تو خواننده این شعر اگر در آنجا بودی حتی یك نفر هم مخالف نمی یافتی در این هنگام رو به علی (ع) كرد و فرمود: یا علی برخیز كه من تو را برای امامت و هدایت این خلق بعد از خودم شایسته دیدم. وازكتاب نزول القران حدیثی بدون ذكر اوائل سند ازعلی بن عامرازابی الحجاف از اعمش از عضه روایت آورده كه گفت این آیه شریفه یعنی آیه: «یا اَیَّها الَّرسُولُ بَلَّغْ ما اُنْزِلَ اِلَیْكِ» دربارة علی برپیامبر نازل شد، ودرهمین خصوص است كه خدای تعالی می فرماید:«اَلْیُوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینكُمْ و1

استاد مكارم شیرازی در تفسیر این آیه اینچنین ذكر كرده: در اینجا بحث مهمی پیش می آید كه منظور از«الیوم» (امروز) كه در آیه ذكر شده چیست؟ یعنی كدام روز است كه این «چهارجهت» در آن جمع شده هم كافران در آن مأیوس شده اند،وهم دین كامل شده،وهم نعمت خدا تكامل یافته، وهم خداوند آئین اسلام را به عنوان آئین نهائی مردم جهان پذیرفته است.

در میان مفسران در اینجا سخن بسیار است ولی آنچه جای شك نیست، این است كه چنین روزی باید روز بسیار مهمی در تاریخ زندگی پیامبر(ص) باشد ،نه یك روز ساده و عادی ومعمولی زیرا اینهمه اهمیت برای یك روز عادی معنی ندارد؛ و لذا درپاره ای از روایات آمده است كه بعضی از یهود ونصاری با شنیدن این آیه گفتند:اگر چنین آیه ای در كتب آسمانی ما نقل شده بود، ما آن روز راروز عید قرار می دادیم.اكنون باید ازروی قرائن و نشانه ها و تاریخ نزول این آیه و این سوره و تاریخ زندگانی پیامبر(ص) وروایاتی كه از منابع مختلف اسلامی بدست ما رسیده این روز مهم را پیدا كنیم، آیا منظور روزی است كه احكام بالا درباره گوشتهای حلال و حرام نازل شده قطعاً چنین نیست، زیرا نزول این احكام واجد این همه اهمیت نیست نه باعث تكمیل دین است زیرا آخرین احكامی نبوده كه بر پیامبر(ص) نازل شده، بدلیل اینكه در دنباله این سوره به احكام دیگری نیز برخورد می كنیم، و تازه نزول این احكام سبب یأس كفار نمی شود، چیزی كه سبب یأس كفار می‎شود، فراهم ساختن پشتوانة محكمی برای آینده اسلام است، وبه عبارت دیگر، نزول این احكام و مانند آن تأثیر چندانی درروحیه كافران ندارد و اینكه گوشتهائی حلال یا حرام باشد آنها حساسیتی روی آن ندارند. آیا منظور از آن روز عرفه درآخرین حج پیامبر(ص)است؟!(همانطور كه جمعی از مفسران احتمال داده اند.)

پاسخ این سئوال نیزمنفی است، زیرا نشانه های فوق برآن نیز تطبیق نمی كند،چون حادثة خاصی كه باعث یأس كفار شود درآن روزواقع نشد اگرمنظورانبوه اجتماع مسلمانان است كه قبل از روز عرفه نیز در خدمت پیغمبر(ص) درمكه بودند و اگر منظور نزول احكام فوق درآن روز است كه آن نیز همانطور كه گفتیم چیزوحشتناكی برای كفار نبوده و آیا مرادروزفتح مكه است (چنانكه بعضی احتمال داده اند) با اینكه تاریخ نزول این سوره مدتها بعدازفتح مكه بوده است؟! ویا منظور روز نزول آیات سورة برائت است كه آنهم مدتها قبل ازنزول این سوره بوده است؟!

واز همه عجیبتراحتمالی است كه بعضی داده اندكه این روز،روز ظهور اسلام یا بعثت پیامبر(ص) باشد با اینكه آنها هیچگونه ارتباطی باروزنزول این آیه ندارندوسالهای متمادی درمیان آنها فاصله بوده است. بنابراین هیچ یك از احتمالات ششگانه فوق با محتویات آیه سازگار نیست.دراینجا احتمال دیگری هست كه تمام مفسران شیعه آن را در كتب خود آورده اند و روایات متعددی آن را تأیید می كند، وبا محتویات آیه كاملا سازگار است ،وآن اینكه:

 منظورروزغدیرخم است، روزی كه پیامبر اسلام (ص) امیرمومنین علی (ع) رارسماً برای جانشینی خود تعیین كرد، آنروز بود كه كفار در میان امواج یأس فرورفتند، زیرا انتظارداشتند كه آئین اسلام قائم به شخص باشد، وبا از میان رفتن پیغمبر(ص) اوضاع به حال سابق برگردد، و اسلام تدریجاً بر چیده شود، اما هنگامی كه مشاهده كردند مردی كه از نظر علم و تقوا و قدرت و عدالت بعد از پیامبر(ص) در میان مسلمانان بی نظیر بود، بعنوان جانشینی پیامبر(ص) انتخاب شد واز مردم برای او بیعت گرفت، یأس ونومیدی نسبت به آینده اسلام آنها را فرا گرفت وفهمیدند كه آئینی است ریشه دار و پایدار. دراین روز بود كه آئین اسلام به تكامل نهایی خود رسید، زیرا بدون تعیین جانشین برای پیامبر(ص) و بدون روشن شدن وضع آینده مسلمانان این آئین به تكامل نهائی نمی رسید.

آن روز بود كه نعمت خدا با تعیین رهبرلایقی همچون علی (ع) برای آینده مردم تكامل یافت. و نیز آن روز بود كه اسلام با تكمیل برنامه هایش بعنوان آئین نهائی از طرف خداوند پذیرفته شد (بنابراین جهات چهارگانه در آن جمع بوده).

 علاوه بر این ،قرائن زیر نیز این تفسیررا تأیید می كند:

الف ـ جالب توجه اینكه در تفسیر فخررازی و تفسیر روح المعانی وتفسیرالمناردرذیل این آیه نقل شده است كه پیامبر(ص) بعد از نزول این آیه بیش از هشتاد و یك روز عمر نكرد. و با توجه به اینكه وفات پیامبر(ص) درروایات اهل تسنن وحتی دربعضی ازروایات شیعه (مانند آنچه كلینی در كتاب معروف كافی نقل كرده است) روزدوازدهم ماه ربیع الاول بوده چنین نتیجه می گیریم كه روز نزول آیه درست روزهیجدهم ذی الحجه بوده است.

جهت دریافت فایل بررسی آیات وارده در شأ ن حضرت امیر( ع لطفا آن را خریداری نمایید


قیمت فایل فقط 5,900 تومان

خرید

برچسب ها : بررسی آیات وارده در شأ ن حضرت امیر( ع , آیات وارده , آیات وارده در شأ ن حضرت امیر , شأ ن حضرت امیر , معارف , دیدگاه شیعه و سنت , دانلود بررسی آیات وارده در شأ ن حضرت امیر( ع , پروژه دانشجویی , دانلود پژوهش , دانلود تحقیق , دانلود پروژه

نظرات کاربران در مورد این کالا
تا کنون هیچ نظری درباره این کالا ثبت نگردیده است.
ارسال نظر